سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گیلان نشاط
 

محل درج آگهی و تبلیغات
 

زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

 

***نسیم معرفت***

 به نام خدا


نقش وتاثیر همنشینی ورفاقت

یکی از علل و عوامل تاثیرگذار در شخصیت و سرنوشت آدمی همنشین و رفیق است و انسان بخش مهمی از افکار و اندیشه ها و ایده ها ورفتار واخلاقیات رااز طریق دوستان وهمنشین های خوددریافت میکند وبه اصطلاح <خوپذیر است نفس انسانی> درسوره فرقان  درباره تاثیردوستان ناباب ومنحرف ونیزدوستان شایسته وصالح ،درشخصیت وزندگی انسان ،ضمن چند آیه (ازآیه27تاآیه29)به این مسئله مهم پرداخته شده است.

دوستان شایسته وسالم،صفات پسندیده وفضائل وکمالات ورشد وترقی وپیشرفت علمی ومادی و...رابرای آدمی به ارمغان می آورند وبرعکس،معاشرین ویاران ورفقای فاسد ومنحرف وناسالم وآلوده و... بخصوص در عصرما که همه نوع امکانات انحرافی وفساد و...فراهم است، جز مایه سرافکندگی وذلت وبدبختی وبدنامی وانحطاط ورکود و...چیزی عائد ونصیب انسان نمی کنند.  روی این جهت در رابطه باانتخاب دوست وهمنشین که گاهی این دوستی ها به سال ها می انجامد ، باید کمال دقت وتوجه مبذول گردد وطبق سفارشات وتوصیه های پیشوایان اسلام وبزرگان، لازم وشایسته است که با افراد خوش سابقه وصالح وسالم پیوند دوستی برقرارشود تا در دنیا وآخرت موجب عزت وسعادت وسربلندی وسرافرازیو...باشد ودر روایتی از پیامبر اکرم(ص)آمده است که فرمود:المرء علی دین خلیله  فلینظر احدکم من یخالل... یعنی آدمی بر دین وروش وآیین دوست ورفیق خود است پس هر کدام از شما باید ببیند که با چه کسی دوستی میکند.

{بحارالانوارج71ص192}

شعر

اَلحَذَر از همنشین  ناصواب
         می کشاند مرترا درمَنجلاب

اَلحَذَر ازهمنشین نابکار
            جزضرر از وی نمی آید ببار

باز دارد مرترا ازهر کمال
       حاصلی ندهد ترا غیر از وبال

می فریبد مرترا باحیله ها
        می برد کم کم ترا در چاله ها

پیش تو شیرین زبانی میکند
        درحقیقت ریشه هایت می کَنَد

اندک اندک می روی سوی گناه
        اندک اندک کارتو گردد تباه

همنشینی برگزین باصالحان
        دور شواز همدمی  باطالحان

یک رفیق صالح ازصد یار بد
             بهتر  و  برتر بود ای باخِرَد

همدم ناباب به چاهت افکند
             عزت و جاه وجلالت  بشکد

پس بپرهیزاز رفیق ناخَلَف
              جز  ضرر ازوی ترا ناید بکف

بَه چه نیکوگفت آن نیکو کلام
              برر وان و روح او بادا   سلام

تاتوانی می گریزاز یار بد
                 یار  بد   بدتر    بود از ماربد

ماربد تنها ترا برجان زند
                  یار  بد برجان و برایمان زند

بازشخص دیگری نیکوسرود
                   بر  روان وجان او  بادا درود

ای بسا ابلیس آدم روی هست
          پس به هر دستی نشاید داد دست


 



 زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

استاد سید اصغر سعادت میرقدیم

***نسیم معرفت**

 

**برخی از آسیب ها وتهدیدها نسبت به نظام وانقلاب اسلامی
**برخی از آسیب ها وتهدیدها نسبت به نظام وانقلاب اسلامی

........................................................................................................................................................................................

..........................................          ..........................................                     ............................................................

 

یکی از رسالت های مهم روحانیت و حوزه های علمیه حفظ و حراست از دستاورد های انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و حفظ خطوط اصلی انقلاب و اصول خدشه ناپذیر بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی رحمة الله علیه می باشد. همه دنیا و جهانیان و دوست و دشمن نظام اسلامی و جمهوری اسلامی ایران را با نام بلند حضرت امام می شناسند. مقام معظم رهبری در این رابطه می فرمیاند: «این انقلاب بی نام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست» همانگونه که حفظ از اشیا با ارزش و گرانبها و نفیس در جایی مطرح می شود که با آسیب ها و خطراتی مواجه باشد، در رابطه با حفظ نظام و انقلاب اسلامی نیز ابتدا باید آسیب شناسی نمود و بررسی گردد که چه عوامل و آسبب هایی ممکن است به نظام و انقلاب آسیب و صدمه وارد کند؟ در این رابطه به برخی آسیبها و تهدیدها و آفات اشاره می گردد و امید است که همه مسئولان و نهادهای حوزوی و غیر حوزوی در رفع و زدودن این افات و آسیب ها کوشا و فعال باشند.

 

1. ضعف معنویت: باورها و اعتقادات صحیح و استوار و ارزش های دنی و انقلابی از مُقوِّمات نظام اسلامی است. هُویّت و حقیقت و ماهیت و جوهره واقعی نظام و انقلاب اسلامی ما در پرتو اسلام ناب محمدی (صلی الله و علیه و آله و سلم) و معارف و فرامین حیاتبخش قرآن و مکتب اهل بیت علیهم السلام است. حضرت امام (رحمة الله علیه) با تأسّی از سیره اهل بیت علیهم السلام به ویژه سیره سید الشهدا علیه السلام ، انقلاب اسلامی را برپا نمود تا حاکمیت الله و دستورات الهی و فرامین قرآنی در جامعه محقق گردد. تقویت معنویت و باورهای مردم به نشر احکام الهی و ترویج معارف اهل بیت علیهم السلام و تعالیم قرآن است. اگر دستورات و رهنوردهای قرآن در جامعه حکمفرما باشد بسیاری از آسیب ها از بین می رود. یکی از نمایندگان مجلس عوام انگلیس در حال ایراد نطق در حالی که قرآن کریم را در دست گرفته بود گفت:«تا این کتاب در دست مسلمانان است نمی توانیم بر آنها حکومت کنیم»

 

2. عدم اخلاص

 

3. اختلاف و تفرقه

 

4. دوری از قرآن و اهل بیت علیهم السلام

 

5. عدم درک مقتضیات زمان

 

6. کوتاهی در عرضه ایدئولوژی ناب اسلامی

 

7. ضعف تربیتی و اخلاقی

 

8. عدم پاسخگویی به موقع به شبهات و تفکرات انحرافی

 

9. پیروی نکردن از فرامین ولی فقیه و رهبری جامع الشرایط

 

10. گرایش به مادیگری و اشرافی گری (دنیا طلبی و رفاه طلبی)

 

11. وابستگی به قدرت های استکباری و استعماری

 

12. بیگانه پرستی

 

13. دخالت اَجانِب و بیگانگان در مراکز مهم و تاثیرگذار نظام

 

14. رخنه فرصت طلبان در بدنه نظام (نفوذ افراد و یا گروه های فرصت طلب در بدنه نظام)

 

15. خدشه و آسیب به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی نظام

 

16. فساد طبقاتی

 

17. فقر و فاضله های طبقاتی

 

18. تبعیض و عدم توجه به عدالت اجتماعی

 

19. نفاق (نفاق فردی، جمعی، حزبی، حکومتی و ...)

 

20. دروغ و فریب

 

21. عدم رعایت مقررات و و قوانین (قانون گریزی)

 

22. عدم تناسب یا مغایرت قوانین و مقررات با نظام اسلامی

 

23. پشت پا زدن به آرمان ها و اهداف و ارزش های انقلابی و دینی

 

24. فراموش کردن ارزش های شهدا و ایثارگران و دفاع مقدس

 

25. عدم بصیرت

 

26. همراهی با دشمنان اسلام

 

27. اسلام التقاطی

 

28. جدا شدن نسل های بعدی از نسل های اول انقلاب

 

29. عدم اجرای قوانین و احکام اسلام

 

30. انحراف و تحریف در اهداف و آرمان های انقلاب و نظام اسلامی

 

31. انحراف از مسیر و خط صحیح رهبری نهضت اسلامی

 

32. سوء مدیریت دستگاه ها و نهادهای مدیریتی

 

33. بی توجهی به نظام های آموزشی و تربیتی

 

34. انحرافات اخلاقی و فکری و عقیدتی در مراکز آموزشی مثل دانشگاه ها و مدارس

 

35. تحریف حقایق انقلاب اسلامی

 

36. تفسیر نادرست و وارونه جلوه دادن و تحریف سخنان بنیانگذار جمهوری اسلامی

 

37. نفوذ اندیشه های انحرافی در نظام آموزشی و تربیتی

 

38. غفلت از خطوط اصلی نظام اسلامی و اصول خدشه ناپذیر خط و راه حضرت امام خمینی ره

 

39. عدم درک صحیح نسل جوان

 

40. خودباختگی (بی توجهی به توانمندی های داخل کشور)

 

41. خودشیفتگی (غرور و مغرور شدن به برخی امور)

 

42. ایجاد یاس و نومیدی در جامعه (نومیدی فردی و اجتماعی و شغلی و... )

 

43. بَزَک کردن چهره منحوس استکبار جهانی در رأس آنها آمریکای جنایتکار

 

44. بَزَک کردن چهره های منحرف و فاسد

 

45. نفوذ گروه های انحرافی و معاند در بدنه نظام

 

46. غفلت از آسیب ها و آفات و تهدیدات

 

47. سیاه نمایی و بزرگ جلوه دادن مشکلات و نواقص در نظام

 

48. بد عمل کردن به اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام

 

49. انحراف از اصول اسلام

 

50. بی توجهی به دستاورد های نهضت امام خمینی ره

 

51. غفلت از هجوم و شبیخون فرهنگی

 

52. عدم توجه به ارشادات و رهنمود ها و تذکرات دلسوزانه علما و بزرگان و مراجع

 

53. عدم نظارت صحیح و درست بر رسانه ها و مطبوعات

 

54. سستی و ضعف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نهادهای مربوط به آن

 

55. عدم نظارت درست بر سینماهای کشور

 

56. عدم نظارت دقیق بر فضاهای اینترنتی

 

57. عدم توجه به مساله مهم امر به معروف و نهی از منکر

 

58. عدم حضور ملت در صحنه های مهم و سرنوشت ساز

 

59. مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم

 

60. مشکلات بیکاری

 

61. عدم توجه به مشکلات و دغدغه های جوانان

 

62. اعتیاد و مواد مخدر

 

63. عدم مدیریت صحیح و نظارت بر گروه ها و احزاب سیاسی

 

64. جدایی بین دانشگاه و حوزه

 

65. گماشتن افراد ناصالح و غیر لایق در مراکز و نهادهای تاثیرگذار.

 

**در روایتی بسیار زیبا از عَلیّ (علیه السلام) آمده است که فرمود:یُستَدَلُّ عَلَی اِدبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: تَضییعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ ( بِالغُرُورِ)وَ َتقدیمِ الاَراذِلِ وَ تَاخیرِ الاَفاضِلِ. (غرر الحکم، ص342)

 

یعنی علت از بین رفتن و فروپاشی دولت ها و حکومت ها در چهار چیز است:

 

1. کنار گذاشتن اصول و مسائل مهم (اصول دینی، ارزشی، اخلاقی و انقلابی و ...)

 

2. سرگرم شدن به فروع و امور کم اهمیت( یا مغرور شدن به مقام و منصب و ...)

 

3. مقدم داشتن انسان های ناشایست و نالایق (به کار گماشتن آدم های نالایق بر کارها)

 

4. کنار زدن و به حاشیه راندن افراد لایق و شایسته و فاضل و خردمند و دانا.

**استاد سید اصغر سعادت میرقدیم (سایت نشست دوره ای اساتید حوزه علمیه قم)

(سایت نشست دوره ای اساتید حوزه علمیه قم)
(سایت نشست دوره ای اساتید حوزه علمیه قم)

**وظایف روحانیت نسبت به آینده انقلاب اسلامی

http://neshasteasatid.com/node/1911



زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

***نسیم معرفت**

 

به نام خدا


آیا زن ها شرّ هستند ؟!!!


قال علی (علیه السلام) :

الْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا .همه چیز زن (زنان )  شرّ  است و بدتر از همه آنکه چاره ای جز بودن  (زندگی کردن )با آنها  وجود ندارد.( و به اصطلاح باید با آنها ساخت وسوخت)  [تمام زن شر است؛ یا تمام زن‌ها شر هستند .]

نهج البلاغه فیض الأسلام حکمت 230 .

برای اینکه از این حدیث شریف استفاده نامطلوب ونامناسبی نشود لازم است که ابتداءََ  معنای کلمه شرّ  واقسام آن را بیان کنیم وبعد معنای درستی از حدیث فوق ارائه نماییم.  شرّ در لغت به معنای  : بد ،  خسارت ، چیز زیان آور ، مُضرّ  ، بدی , زیان  و... آمده است ولی در اصطلاح  شرّ  عبارت است از آن معنی ومفهومی  که از تقابلش با  کلمه خیر فهمیده می شود وبه اصطلاح ( تُعرَفُ الأشیاءُ بِأَضدادِها یعنی هرچیزی به ضد خود شناخته می شود) شرّ در مقابل خیر  عبارت است از هر آن چیزی که مخالف فطرت  ومانعِ  رشد  و پیشرفت وکمال وسعادت ورستگاری  انسان باشد. و خیر عبارت است از هر آنچه که موافق فطرت و سبب رشد و تکامل وسعادت ورستگاری انسان باشد.  یکی از بحث های مهم  و پیچیده و دقیق فلسفی ومعرفتی ، بحث در باره شرّ وخیر است . خیر چیست و شرّ چیست؟ به چه اموری خیر ویا شرّ گفته می شود؟! آیا درعالم هستی ، شرّی وجود دارد یانه ؟!   در رابطه با خیر وشرّ در عالَمِ هستی چنین گفته اند که خیرِ مطلق ومحض  که هیچگونه بدی  وزشتی و ناپسندی و نقص و کاستی  در آن راه نداشته باشد فقط در باره خداوند متعال مُتَصوّر است و خداوند ، خیر مطلق و نور مطلق است  و همه امور خیر و نور  به او منتهی می شود.[ قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ  بگو : بارالها! مالک حکومتها تویی به هر کس بخواهی ، حکومت می بخشی و از هر کس بخواهی ، حکومت را می گیری هر کس را بخواهی ، عزت می دهی و هر که را بخواهی خوار می کنی. تمام خوبیها به دست توست تو بر هر چیزی قادری.سوره آل عمرامن آیه 26. اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی‏ زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضی‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی‏ نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ . خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی ( پر فروغ ) باشد ، آن چراغ در حبابی قرار گیرد ، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان ، این چراغ با روغنی افروخته می شود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی ( روغنش آن چنان صاف و خالص است که ) نزدیک است بدون تماس با آتش شعله ور شود نوری است بر فراز نوری و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می کند ، و خداوند به هر چیزی داناست. سوره نور آیه 35.

و  در باره شرِّ مطلق ومحض  در جای خود (در مَباحث فلسفی و معرفتی )ثابت شده که در عالَمِ هستی ، شرّ مطلق ومحض وجود ندارد وگفته شده است که اساسا شرّ امر عدمی می باشد نه وجودی ، بنابرین شرّ  عقلاََ قابلیتِ وجود و تحقق در خارج را ندارد  ولباس وجود پیدا نمی کند . واما شَرّ وشُرورِ نسبی که به اعتبار امرِ وجودی لحاظ واعتبار می گردد در عالَم هستی  وجود دارد  و  وجودش هم به حَسَب مرتبه و شأن و موقعیت خودش است و به اصطلاح وُجودُ کُلِّ شَئِِ بِحَسَبِهِ . پس شرّ نسبی در عالَم وجود دارد . مثلا مریضی ( که امر عدمی است ) به اعتبار فقدان سلامتی (  سلامتی امرِ وجودی است ) یک امر شرّ تلقی می شود. نیش عقرب ومار و درندگی حیوانات درنده مثل گرگ وشیر وببر ،   نسبت به ما  شرّ است ولی همین ویژگی ها وخصوصیات وصفات برای آن حیوانات خیر است و لازمه حیات وزندگی آنها می باشد. پس شرّ وشُروری که در عالَم است با سنجش ومقایسه و نسبت به امر دیگر به عنوان شرّ وبدی شناخته می گردد و گرنه هرچیزی که به طور وجود مستقل در نظر گرفته شود جز خیر از آن انتزاع نخواهد شد. ( دقت بفرمایید). جناب جلال الدین مولوی رومی شاعر بلند آوازه در این رابطه چه زیبا فرموده است:

 
پس بد مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، این راهم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی باشد ممات

بعد از اینکه  فی الجمله ثابت شد که شرّ و شُرور در عالَم نسبی است نه  استقلالی باید بدانیم که در کُمون وذات ودرون همین شرور هم خیراتی نهفته است و خداوند تبارک وتعالی این شرور را برای امتحان و آزمایش و  رشد و کمال وسعادت انسان ها قرار داده است . کسی که در مقابل این شرور وبدی ها وناملائمات مقاومت وپایداری نشان دهد ومبارزه کند به رشد وکمال خواهد رسید.  پس شُرور نیز در واقع  وبا دقت نظر  به خیر وصلاح ومصلحت و برای رشد و پیشرفت آدمی قرار داده شده است مثلا همین مرض و مریضی سبب شد که از قدیم الأیام تاکنون رشته های متنوع پزشکی و متخصصین عالی مقام پدیدار گردد ....

واما در رابطه با حدیث شریف فوق  شرّ به معنای ناخوشایندی وناپسندی می باشد نه به معنای شرّ در مقابل خیر که در بالا بیان کردیم. برخی صفات وحالات وامور مخصوص خانم ها می باشد وبرخی اوصاف و حالات هم مختص به آقایان است و در برخی صفات هم  باهم مشترکند. خانم ها نوعا جزیی نگرند ولی مردها کلی نگرند ونیز زن ها روحیات لطیفی دارند ولی مردان روحیات قوی و سخت تری دارند  و بر این اساس ( حالات و ویژگی های جنس زن ومرد ) نیز  در اسلام و شرع مقدس برای مردان وزنان  علاوه بر احکام مشترک ، تکالیف خاصی وضع شده است . با توجه به نکات پیشین ومطالب یاد شده چنین استفاده می شود که در بسیاری از موارد زن ها  ، رفتارهایی و حالاتی از خود نشان می دهند که مردها خوششان نمی آید  و آن را ناپسند می دارند ولی بااین وجود باید مردها با خانم ها بسازند و با روش های معقول یک زندگی شیرین وباصفا  در کنار هم داشته باشند و دردسرهای ظاهری خانم ها را که در حدیث فوق از آن به عنوان شرّ یاد شده تحمل کنند  و همیشه کانون زندگی وخانواده را گرم نگه دارند وبه اصظلاح خیلی سر به سر خانم ها  نگذارند و مثل خانم ها زیاد باریک بینی وجزیی نگری نکنند و مرد ها باید  بر طبق خصوصیت  و خصیصه خود  در باره خانم ها، کلّی نگر باشند نه جزیی نگر وباریک بین . این حدیث( الْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا )  شبیه حدیث دیگری است که در نهج البلاغه فیض الأسلام حکمت 58 آمده  که آن حضرت فرمود : الْمَرْاَةُ عَقْرَبٌ حُلْوَةُ اللَّسْبَةِ  یعنی زن همانند  عقربی است که نیش و گزیدنش شیرین است. پس  سخنان و کلمات اینچنینی که از حضرت علی ع نقل شده دال برمذمّت  وتوبیخ وتنقیص  زنان نیست ( دقت بفرمایید) ضمنا کلمه (الْمَرْأَةُ ) در حدیث بالا به معنای غالب زنان می باشد وبه اصطلاح الف ولام در (الْمَرْأَةُ ) الف ولام عهد است به این معنی که غالب زنان در هرعصری با توجه به خصوصیات  جنس زن ، مایه شرّ و دردسر و گرفتاری هستند که باید با آنها ساخت و به خوبی ونیکی از کنار آن ها عبور کرد .   وَالسَّلام

 



گل تقدیم شماسلام علیکم

یکی از برادران در یکی از گروه های مجازی در صفحه خصوصی بنده فرمودند که الف ولام در حدیث متن بالا(
اَلْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا ) برای جنس است نه عهد که بنده چنین پاسخ دادم:

 اَلْمَرْأَةُ  ....  یعنی غالب زنان در هرعصری.
به نظرم این الف ولام در حدیث مورد اشاره در متن بالا برای عهد است لکن ( عهد علی البدل که معنای کلی دارد نه عهد شخصی وجزیی که مخصوص زمان ویامکان خاص باشد) پس مراد از
اَلْمَرْأَةُ  یعنی غالب زنان منتشر در همه اعصار وامصار. اگر  الف ولام در حدیث را عهد به معنایی که عرض کردم بگیریم اشکالی هم  که مطرح است مرتفع می شود ولی اگر عهد جنس باشد مواجه با اشکال خواهد بود.


بعد دوباره مطلبی چنین ارسال فرمود :

ممنون
اما اونچه بنده تا حالا در مورد ال دیدم به غیر از ال زاید و موصول یا برای عهد ذهنی است یا ذکری یا ال جنس
تا حالا ال به عنوان عهد علی البدل ندیده بودم
خب این سخن شما باعث شد تحقیق بیشتری کنم
البته اگه حال حاضر آدرسی مد نظرتون هست لطف بفرمایید

ضمنا به نظر اگه ال جنس باشه مشکلی با توضیحات شما هم نخواهد داشت
یعنی جنس زن این نقص یا ضعف رو داره حالا ممکنه یه زنی پیدا بشه که از این قاعده مستثنی است یعنی این ضعف وجودی رو کم کرده
مثلا امور عدمی مثل عقلانیت کمتر یا عدم کلی نگری رو به واسطه توجه به ذات باری تعالی مرتفع کرده باشه

ادبای عرب برای ال جنس مثال می زنند الرجل اقوی من المرأ یعنی جنس مرد از زن قوی تره
ولی این همه پیش میاد که زنان مردان رو میزنند.





که بنده باز پاسخی  به شرح زیر عرضه داشتم:



گل تقدیم شماعلیکم السلام
ممنونم
لطف فرمودین
بنده گاهی درادبیات واصول وفقه وفلسفه تعبیراتی دارم که خیلی هم خارج از چارچوب قواعد نیست

باز اگر طبق فرمایش شما الف ولام جنس باشد باید توجه کنیم که دوقسم از الف ولام جنس دال بر حقیقت است که یکی به نحو حقیقت وماهیت جنس است ودیگری به نحو استغراق جنس است واما قسم سوم الف  لام جنس ، دال براستغراق غیرحقیقی است.
حال در فرمایش مولا علی ع طبق نقل که فرمود:
(اَلْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا... )    مراد از الف ولام جنس از نوع سوم نخواهد بود چون آن قسم از الف ولام جنس دال برمبالغه است که در اینجا نمی تواند مقصود باشد.

واما اگر مراد الف ولام جنس به نحو دوقسم اول باشد که دال برحقیقت جنس است که یکی به نحو استغراق ودیگری به نحو ماهیت و حقیقت جنس ، در این صورت اشکال مورد نظر که در پی پاسخگویی آن بودیم عَود می کند. فتامل جیدا??

در ضمن گاهی باید فراتر از ادبیات ابن هشامی گام برداشت تا به مفاهیم و مطالب عالیه دست پیدا کنیم خصوصا در معارف قرآنی. به قول علامه جوادی آملی که فرمود اگر آیه کریمه (
هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِما یَعْمَلُونَ... سوره آل عمران آیه 163.) را به ابن هشام بدهیم یک لام حتما در تقدیر می گیرد ولی نیازی به تقدیر لام نیست بلکه خود مومنین در آنجا درجه هستند که حتما به دنبال آن برای آنها درجات بالا هم خواهد بود.
فتامل جیدا
استاد ما مرحوم آیت الله صالحی مازندرانی هم از این نکته ها گاهی در باره آیات دیگر داشتند.

وباز نکته دیگر عرض کنم:
مرحوم آخوند خراسانی در اکثر جاهای کفایه بر سر غیر الف ولام در می آورد با اینکه کلمه غیر متوغل در اِبهام است  لذا عده ای به مرحوم آخوند ایراد می گیرند وبه اصطلاح می گویند مرحوم آخوند اشتباه کرده است؟!!!  اگر یکی دو مورد مرحوم آخوند برسر غیر الف ولام درمی آورد جای اشکال بود که ......

 ولی وقتی که اکثر جاهای کفایه برسر غیر الف ولام در می آورد حتما نظری دراین رابطه دارد...... نکته اش را بنده احتمال می دهم که چنین باشد الف لام غیر مثل الف لام( اَلخَلیل  فَکَالخَلیل) باشد ویا ....



زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

***نسیم معرفت**

به نام خدا


**چرا سوره حمد را ( فاتِحَةُ الکتاب) گویند؟


توجه:  یکی از عزیزان در گروه های فضای مجازی سوالی از بنده نمود که سوال همراه با پاسخ آن به شرح زیر است:

سوال

سلام حاج اقا.

یک سوال قرآنی داشتم. در ابتدای قرآن که فاتحة الکتاب مشهور است . اولین سوره تلقی میشود اما وقتی که به معنای کلام توجه کنیم به نظر میرسد کلام انسان است تا کلام الله متعال و فکر میکنم سوره بقره که کتاب را اینگونه شروع میکند . ذالک الکتاب لاریب فیه......  ابتدای قرآن باشد. نظر حضرتعالی چیست؟

پاسخ

 
سلام علیکم


تشکر از سوالی که مطرح فرمودید. 
سوره حمد چندین نام دارد که یکی از آنها  فاتِحَةُ الکتاب است. یعنی سوره ای که قرآن کریم با آن آغاز می شود و در زمان رسولخدا (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به امر آن حضرت از جهت ترتیب سوره های قران ،  سوره حمد را اولین سوره قرآن قرار دادند . 
فاتِحَةُ الکتاب یعنی گشاینده کتاب (قرآن). درست است که دراین سوره عبد با معبود خود سخن می گوید ولی  این سوره از قرآنیت و قرآن بودن خارج نمی شود و قرآن کریم نیز  همه آیاتش از ناحیه خداوند متعال است. چه آن آیاتی که بیانگر سخن خدا باشد وچه آن آیاتی که بیانگر سخن انبیاء ویا حیوانات مثل  مورچه  و هُدهُد وغیره باشد.
پس یک وجه تسمیه فاتحه الکتاب  همان چیزی است که در بالا عرض کردم که در زمان رسولخدا
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) به امر پیامبر ص  سوره حمد را اولین سوره قرار دادند.
وجه دوم که این سوره را
فاتِحَةُ الکتاب می گویند شاید به این جهت باشد که سوره حمد  اُمُّ الکِتاب و اُمُّ القرآن است. یعنی همه معارف واصول اساسی قرآن کریم در سوره فاتحه وحمد متجلی می باشد.پس اگر از این جهت هم به سوره حمد فاتِحَةُ الکتاب گفته شود سخن گزافی نیست چون آغازین همه معارف قرآنی است....(دقت بفرمایید) در روایت است که پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) فرمود : درهیچ کتاب آسمانی وحتی در قرآن کریم هیچ چیزی به قدر وشرافت ومنزلت سوره حمد نیست.
وجه سوم که سوره حمد را
 فاتِحَةُ الکتاب گویند به جهت آن است که این سوره آغاز هر نماز است.  ودر روایتی از پیامبر اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  است که فرمود :  لَا صَلَاةَ إِلَّا بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ. هیج نمازی بدون فاتحه الکتاب(بدون حمد) نماز نیست. (عوالى اللئالى، ج1، ص196.) البته نماز میت که حمد ندارد در واقع نماز نیست بلکه چند دعا برای میت می باشد. پس سوره حمد آغازین و فاتحه عبودیت وبندگی و معراج آدمی  است واصل در آفرینش انسان عبودیت وبندگی می باشد و در سوره ذاریات آیه 56 آمده است کهوَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ  یعنی جن وانس را نیافریدم مگر برای عبودیت.....

موفق باشید.

 

 


زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

 **جریان روشنفکری بیمار(کلیک)

***نسیم معرفت**

 

به نام خدا


توجه توجه


یک آقایی که مغز روشنفکری دارد وخود را هم مسلمان می داند در یکی از گروه ها متن زیر را داده که بنده نیز به تناسب پاسخ گفتم:


برهنگی زنان را دیدند

وفریاد کشیدند!!!

عجبا از دیندارانی که

پاهای برهنه کودک شهرم را می بینند

وخفه خون می گیرند!!!

شاید هیچ زمانی دیگری نفهمند که گناه

برهنگی را

به پای برهنگان می نویسند

و گناه پاهای برهنه را

به پای سردمدارانش!!!

  [« مجله شعر و عکس ناب»   langhrod52@ ]

 

 

واما  پاسخ بنده  :


با سلام واحترام


برهنگی زنان را دیدند و بی تفاوت و بی تعهد از کنارش عبور کردند .

عجبا از مسلمان نماهایی که منکَرات مسلَّم و غیر قابل انکار را می بینند

ولی گویا مردگانی هستند که « گویا »  نیستند

و یا همانند گنگ هایند که قدرت سخن ندارند .

در حق چنین کسانی مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام)

در خطبه 86 از نهج البلاغه فیض الاسلام چنین فرمودند :

.... آنها مردگانی در جمع زندگانند....

آنها شاید هیچ زمانی درک نکنند که اهمال و کوتاهی

در برابر هر وظیفه و تکلیفی به همان اندازه مؤاخذه الهی را در پی دارد 

خواه بی توجهی به برهنگی زنان ویا بی اعتنایی به پابرهنگان.

مَثَل اینان مَثَل حیوان اَعوَر ماند که ناقص بیند لاجرم دچار خسران شود ...

 


 **جریان روشنفکری بیمار(کلیک)


**...متاسقانه از اول قشر روشنفکر ما بیمار،وابسته به غرب و بی ایمان متولد شدند.

مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای

***************************************************************

واما خطبه 86 از نهج البلاغه :


عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى فِی قَلْبِهِ وَ أَعَدَّ الْقِرَى لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ فَقَرَّبَ عَلَى نَفْسِهِ الْبَعِیدَ وَ هَوَّنَ الشَّدِیدَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ ذَکَرَ فَاسْتَکْثَرَ وَ ارْتَوَى مِنْ عَذْبٍ فُرَاتٍ سُهِّلَتْ لَهُ مَوَارِدُهُ فَشَرِبَ نَهَلًا وَ سَلَکَ سَبِیلًا جَدَداً قَدْ خَلَعَ سَرَابِیلَ الشَّهَوَاتِ وَ تَخَلَّى مِنَ الْهُمُومِ إِلَّا هَمّاً وَاحِداً انْفَرَدَ بِهِ فَخَرَجَ مِنْ صِفَةِ الْعَمَى وَ مُشَارَکَةِ أَهْلِ الْهَوَى وَ صَارَ مِنْ مَفَاتِیحِ أَبْوَابِ الْهُدَى وَ مَغَالِیقِ أَبْوَابِ الرَّدَى قَدْ أَبْصَرَ طَرِیقَهُ وَ سَلَکَ سَبِیلَهُ وَ عَرَفَ مَنَارَهُ وَ قَطَعَ غِمَارَهُ وَ اسْتَمْسَکَ مِنَ الْعُرَى بِأَوْثَقِهَا وَ مِنَ الْحِبَالِ بِأَمْتَنِهَا فَهُوَ مِنَ الْیَقِینِ عَلَى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ قَدْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ فِی أَرْفَعِ الْأُمُورِ مِنْ إِصْدَارِ کُلِّ وَارِدٍ عَلَیْهِ وَ تَصْیِیرِ کُلِّ فَرْعٍ إِلَى أَصْلِهِ مِصْبَاحُ ظُلُمَاتٍ کَشَّافُ عَشَوَاتٍ مِفْتَاحُ مُبْهَمَاتٍ دَفَّاعُ مُعْضِلَاتٍ دَلِیلُ فَلَوَاتٍ یَقُولُ فَیُفْهِمُ وَ یَسْکُتُ فَیَسْلَمُ قَدْ أَخْلَصَ لِلَّهِ فَاسْتَخْلَصَهُ فَهُوَ مِنْ مَعَادِنِ دِینِهِ وَ أَوْتَادِ أَرْضِهِ قَدْ أَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ فَکَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْیُ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ یَصِفُ الْحَقَّ وَ یَعْمَلُ بِهِ لَا یَدَعُ لِلْخَیْرِ غَایَةً إِلَّا أَمَّهَا وَ لَا مَظِنَّةً إِلَّا قَصَدَهَا قَدْ أَمْکَنَ الْکِتَابَ مِنْ زِمَامِهِ فَهُوَ قَائِدُهُ وَ إِمَامُهُ یَحُلُّ حَیْثُ حَلَّ ثَقَلُهُ وَ یَنْزِلُ حَیْثُ کَانَ مَنْزِلُهُ . وَ آخَرُ قَدْ تَسَمَّى عَالِماً وَ لَیْسَ بِهِ فَاقْتَبَسَ جَهَائِلَ مِنْ جُهَّالٍ وَ أَضَالِیلَ مِنْ ضُلَّالٍ وَ نَصَبَ لِلنَّاسِ أَشْرَاکاً مِنْ حَبَائِلِ غُرُورٍ وَ قَوْلِ زُورٍ قَدْ حَمَلَ الْکِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ یُؤْمِنُ النَّاسَ مِنَ الْعَظَائِمِ وَ یُهَوِّنُ کَبِیرَ الْجَرَائِمِ یَقُولُ أَقِفُ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ وَ فِیهَا وَقَعَ وَ یَقُولُ أَعْتَزِلُ الْبِدَعَ وَ بَیْنَهَا اضْطَجَعَ فَالصُّورَةُ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیَوَانٍ لَا یَعْرِفُ بَابَ الْهُدَى فَیَتَّبِعَهُ وَ لَا بَابَ الْعَمَى فَیَصُدَّ عَنْهُ وَ ذَلِکَ مَیِّتُ الْأَحْیَاءِ . فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ وَ أَنَّى تُؤْفَکُونَ وَ الْأَعْلَامُ قَائِمَةٌ وَ الْآیَاتُ وَاضِحَةٌ وَ الْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ فَأَیْنَ یُتَاهُ بِکُمْ وَ کَیْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَیْنَکُمْ عِتْرَةُ نَبِیِّکُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّینِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ وَ رِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِیمِ الْعِطَاشِ أَیُّهَا النَّاسُ خُذُوهَا عَنْ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ ( صلى الله علیه وآله ) إِنَّهُ یَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِمَیِّتٍ وَ یَبْلَى مَنْ بَلِیَ مِنَّا وَ لَیْسَ بِبَالٍ فَلَا تَقُولُوا بِمَا لَا تَعْرِفُونَ فَإِنَّ أَکْثَرَ الْحَقِّ فِیمَا تُنْکِرُونَ وَ اعْذِرُوا مَنْ لَا حُجَّةَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ هُوَ أَنَا أَ لَمْ أَعْمَلْ فِیکُمْ بِالثَّقَلِ الْأَکْبَرِ وَ أَتْرُکْ فِیکُمُ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ قَدْ رَکَزْتُ فِیکُمْ رَایَةَ الْإِیمَانِ وَ وَقَفْتُکُمْ عَلَى حُدُودِ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ أَلْبَسْتُکُمُ الْعَافِیَةَ مِنْ عَدْلِی وَ فَرَشْتُکُمُ الْمَعْرُوفَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی وَ أَرَیْتُکُمْ کَرَائِمَ الْأَخْلَاقِ مِنْ نَفْسِی فَلَا تَسْتَعْمِلُوا الرَّأْیَ فِیمَا لَا یُدْرِکُ قَعْرَهُ الْبَصَرُ وَ لَا تَتَغَلْغَلُ إِلَیْهِ الْفِکَرُ . و منها : حَتَّى یَظُنَّ الظَّانُّ أَنَّ الدُّنْیَا مَعْقُولَةٌ عَلَى بَنِی أُمَیَّةَ تَمْنَحُهُمْ دَرَّهَا وَ تُورِدُهُمْ صَفْوَهَا وَ لَا یُرْفَعُ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ سَوْطُهَا وَ لَا سَیْفُهَا وَ کَذَبَ الظَّانُّ لِذَلِکَ بَلْ هِیَ مَجَّةٌ مِنْ لَذِیذِ الْعَیْشِ یَتَطَعَّمُونَهَا بُرْهَةً ثُمَّ یَلْفِظُونَهَا جُمْلَةً .
ترجمه:
بندگان خدا، محبوبترین بندگان در پیشگاه خداوند بنده‏اى است که خداوند به تسلّط بر نفسش او را یارى داده، پس اندوه را شعار خود کرده، و خوف از عذاب را تن پوش خویش، از این رو چراغ هدایت در دلش روشن شده، و طاعت و عمل براى روز مرگ آماده کرده، پس روز قیامت را بر خود نزدیک، و سختى را بر خویش آسان نموده است. اندیشه کرد و بینا شد، یاد حق کرد و کوشش بیشتر نمود، از آب گواراى معنى که راههاى ورودش براى او هموار شده بود سیراب شد، و با اولین بار نوشیدن هم سیراب گشت، و به راه راست و هموار رفت. لباسهاى شهوات را از وجودش به در آورد، و از تمام غم‏ها جز غم طلب رضاى دوست خالى شد، در نتیجه کور دلى و مشارکت ارباب هوا بیرون آمد، و وجودش کلید درهاى هدایت و قفل ابواب ضلالت شد. راهش را شناخت، و وارد سلوک مسیر حق شد، نشانه‏هاى هدایت را فهمید، و دریاهاى خطرات را پیمود و پشت سر گذاشت، از دستاویزها به استوارترین، و از ریسمانها به محکم‏ترین آنها چنگ زد، و در یقین به مانند روشنى آفتاب است. در بلندترین امور، وجود خود را براى خدا قرار داده، از دستگیرى واردان و پاسخ اهل سئوال، و برگرداندن هر فرعى به اصلش. او چراغ تاریکى‏ها، کاشف امور مشتبهه، کلید مبهمات، دفع کننده مشکلات، و راهنماى بیابانهاى گمراهى است. مى‏گوید و مى‏فهماند، ساکت مى‏شود و سالم مى‏ماند. عملش را براى خدا خالص کرد و خدا هم او را براى خود اختیار نمود، پس او از معادن دین خدا، و میخ‏هاى زمین اوست. خود را ملزم به عدالت کرد، و اوّل عدلش نفى هوا از نفس خود است. حق را وصف مى‏کند و خود به آن عمل مى‏نماید. براى خیر نهایتى نمى‏گذارد مگر اینکه انجامش را قصد مى‏کند، و آن را در جایى گمان نمى‏برد مگر آنکه به دنبالش مى‏رود. عنانش را به دست قرآن داده، و قرآن رهبر و پیشواى اوست. فرود مى‏آید آنجا که بار و بنه قرآن فرود آید، و منزل مى‏گیرد آنجا که قرآن منزل کند. و دیگرى خود را دانشمند نامیده ولى دانشمند نیست، جهالتهایى از جاهلان، و گمراهیهایى از گمراهان به دست آورده، و دامهایى از ریسمانهاى فریب و گفتارهاى مزوّرانه براى مردم نصب کرده، قرآن را بر آراء خود تطبیق داده، و حق را بر اساس هواى خود تفسیر نموده، مردم را از خطرات بزرگ ایمنى مى‏دهد، و گناهان کبیره را آسان جلوه مى‏دهد. مى‏گوید: از شبهات خود دارم، ولى در آنها افتاده. و اعلام مى‏کند که از بدعتها کنارم، ولى در بستر بدعتها خوابیده. صورت صورت انسان است، و قلب قلب حیوان. آگاه به هدایت نیست تا از آن پیروى کند، و آشناى به گمراهى نیست تا از آن دست بردارد. این چنین آدمى مرده‏اى است در میان زنده‏ها. اى مردم به کجا مى‏روید و شما را به کجا برمى‏گردانند در حالى که پرچمهاى هدایت بر پاست، و نشانه‏ها واضح است، و علامت درستى منصوب است. چه جایى شما را سرگردان کرده‏اند بلکه چگونه متحیّرید و حال اینکه عترت پیامبرتان در میان شماست، آنان زمامداران حق، و نشانه‏هاى دین، و زبانهاى صدق‏اند. پس آنان را به بهترین منازل قرآن (که قلب است) فرود آورید، و همانند ورود شتران تشنه بر چشمه آب بر ایشان وارد شوید. اى مردم، این سخن را از خاتم انبیاء صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بگیرید: «مى‏میرد کسى که از ما مرده ولى مرده نیست، و کهنه مى‏شود از ما آن که کهنه مى‏شود ولى کهنه نیست.» پس نسبت به آنچه آگاه نیستید اظهار نظر نکنید، زیرا اکثر حق در همان چیزى است که شما انکار مى‏کنید. معذور دارید کسى را که شما را بر او حجّتى نیست، و آن منم. آیا در میان شما به ثقل اکبر (قرآن) عمل نکردم و ثقل اصغر (عترت) را در میان شما نگذاشتم پرچم ایمان را در میانتان نصب کردم، و بر حدود حلال و حرام آگاهتان نمودم، و بر شما از عدالت خود لباس عافیت پوشاندم، و با گفتار و عمل خویش سفره معروف را برایتان پهن کردم، و کرائم اخلاقى خود را به شما نمایاندم. پس رأى خود را در آنچه چشم عقل قعرش را درک مى‏کند اندیشه به آن راه ندارد به کار نبرید. تا اینکه گمان کننده گمان مى‏کند دنیا بسته به بنى امیه است، سودش را به آنان مى‏رساند، و بر آب پاکیزه خود واردشان مى‏نماید، و تازیانه و شمشیرشان از این امت برداشته نمى‏شود پندار این گمان کننده دروغین است، بلکه حکومت بنى امیه و لذت عیش آنان مانند آبى است که اندکى مى‏چشند، سپس تمام آن را از دهان بیرون مى‏ریزند




<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
.: Weblog Themes By Pichak :.



بازدید امروز: 51
بازدید دیروز: 89
کل بازدیدها: 254563

تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک

  • خرید رپورتاژ آگهی دائمی | خرید رپرتاژ آگهی
  •