سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گیلان نشاط
 

محل درج آگهی و تبلیغات
 

زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

***نسیم معرفت***

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم


**سیزده پاسخ به یک شُبهه خطرناک تکفیریون ودواعِش

ترجمه وتوضیح متن عربی :

نقد عالمانه وعلمی به استدلال تکفیری ها و داعِشی ها بر اولویت کشتن مسلمانان

( بحث وبررسی و نقد عالمانه وعلمی )

پاسخ به استدلال تکفیری ها وداعشی ها که بر اساس آیه 123 سوره توبه  قائل به جنگ و جهاد ومبارزه بر ضد مسلمانانی هستند که با عقیده تکفیری و وهابیگری آنها مخالف می باشند.

مقدمه

 یکی از روش های  دشمنان أدیان الهی  ( از جمله اسلام ناب محمدی صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) در طول تاریخ وهمه زمان ها که توسط آن از گسترش ونشر تعالیم الهی جلوگیری می کردند ومی کنند عبارت است از تحریف معنوی نسبت به تعالیم دینی می باشد. تفسیر وتأویل وبرداشت ناصحیح وانحرافی نسبت به کلام و سخن وعقیده حق را ، تحریف معنوی می گویند . در سوره نساء آیه 46 به این روش( تحریف معنوی) اشاره شده است در آنجا که می فرماید :  ... مِنَ الَّذینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ.... یعنی بعضی از یهود ، سخنانِ حق را ( الفاظ تورات ویا سخنان پیامبران و ...) از جایگاه ومعنای اصلی خود ، دگرگون و تحریف می کنند.  در برخی از دوران ها و زمان ها این تحریف معنوی از سوی عده ای از مسلمین نتیجه داد وجامه عمل پوشید ومتاسفانه جوامع اسلامی از این راه ( تحریف معنوی) دچار انحرافات مختلف شدند که از باب نمونه می توان از تفکر خوارج در زمان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نام برد که این نتیجه وثمره و محصول همان تحریف معنوی می باشد.  خوارج کسانی بودند که حضرت امیرالمؤمنین ع در برابر استدلال وشعارشان که می گفتند :  لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ ( حکم فقط از آن خدا است) فرمود :کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا البَاطِلُ یعنی این کلام وشعاری که آنهاخوارج) به آن تمسک می کنند سخن حق ودرستی است که از آن اراده باطل و وغلط ونادرست می شود . [نهج البلاغه فیض الأسلام خطبه 40.]

علنی شدن و رواج قتل و کشتار مسلمانان با تهمت کفر و شرک ونفاق از جانب شیخ محمد بن عبد الوهاب ودر زمان او شکل گرفت و امروزه همه گروه های تکفیری وداعشی که خودشان را منسوب به تفکر وهّابی می دانند با پیروی از آراء تکفیری  شیخ محمد بن عبد الوهاب ، قتل عام وکشتار مردم مسلمان عراق وسوریه ومناطق دیگر را با ابزار ها و روش های بسیار وحشیانه با شوق واشتیاق شدید وفراوان برای خود جایز ومباح وحلال می شمرند و همچنین با رسانه های تبلیغی گسترده ای که برضد شیعه در اختیار دارند ،  عده ای از اهل سنت را که از حقیقت وماهیت پلید وخبیث تکفیری ها وداعشی های وهّابی مطّلع نیستند ، تشویق به این جنایات وکشتارها  وفجایع می نمایند وبا توقف ومنع در فهم وتفسیر وتجزیه وتحلیل آیات قرآن کریم واحادیث نبوی و معیارهای انسانی ، آنها را تحریک وتحریص و تشویق به قتل وکشتار پیروان اهل بیت علیهم السلام وسائر مسلمین می کنند .

قُوای استعماری در جهان در عصر حاضر به رهبری شیطان بزرگ (آمریکای جنایتکار) همانند استعمارگران گذشته از طریق تفسیر انحرافی آیات قرآن کریم وتعالیم نبوی- ص - در بین پیروان مذاهب اسلامی با  بگار گیری از گروه های تکفیری و داعشی با اعتقاد به تکفیر و وجوب قتل مسلمین ، جنگ ها و درگیری و نزاع ها را در میان امت اسلامی بوجود آوردند وبرای رسیدن به اهداف شوم خود واز بین بردن پیوند امت اسلامی ونابودی وحدت و اتحاد میان مسلمین ، به ترویج این گروه های تکفیری پرداختند تا خطر وتهدید  مبارزه امت اسلامی بر ضد استعمار و صهیونیسم جهانی را از خود دور کنند . دشمنان اسلام پیوسته با ایجاد شبهات برضد مَبادی و مبانی دینی وترویج و اشاعه آن ها ،  در صدد جلوگیری از نشر تعالیم حیاتبخش اسلام اصیل هستند ومی خواهند با ایجاد شبهات در ذهن مردم بویژه جوانان ، آنها را از حقایق دینی واسلامی دور نمایند تا در فضای غبار آلود شبهات وانحرافات در میان مسلمین به اهداف شوم خود دست پیدا کنند. آنها با ترویج این شبهات و انحرافات می خواهند مردم جهان بویژه جوانانِ مسلمان و مؤمن را به انحراف وخشونت بکشانند واختلاف ریشه دار وعمیقی را در میان فِرَق ومذاهب و ادیان بوجود آورند. یکی از شبهاتی که در عالَم اسلام طراحی وپیاده کردند و جریان های تکفیریِ منحرف نیز براساس آن ، فتنه های  قتل وکشتار ونابودی شیعه وسنی را دامن زدند ، ادعای ( اولویت جهاد وجنگ برضد دشمن نزدیک یا عَدُوُّالقَریب ) می باشد وبرای این ادعای خود به آیه 123 از سوره توبه تمسک واستدلال می کنند در آنجا که خداوند می فرماید :  یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ . ای کسانی که ایمان آورده اید! با کافرانی که به شما نزدیکترند ، پیکار کنید! ( و دشمن دورتر ، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند! ) آنها باید در شما شدّت و خشونت ( و قدرت ) احساس کنند و بدانید خداوند با پرهیزگاران است!

متأسفانه این استدلال و برداشت غلط ونادرست و انحرافی ( تحریف معنوی ) مواجه با استقبال شد و جایگاه گسترده و وسیعی در بین جوانانِ مؤمنِ سطحی نگر از اهل سنت قرار گرفت به گونه ای که فوج فوج برای اقدام به عملیات انتحاری وقتل عام مسلمانان مظلوم شیعه وسنی وملحق شدن به جریان های تکفیری وهابی  نسبت به هم سبقت می گیرند.  ترویج این استدلال انحرافی وتفسیر نادرست از آیه شریفه ذکر شده سبب شد که هزاران جوانِ مسلمان بجای آنکه با دشمن صهیونیستی و کفر جهانی ( و قدرت های استکباری از جمله آمریکای جنایتکار و ...) به جهاد ومبارزه بپردازند ، در مقابل مسلمانان بی گناه در سوریه وعراق وسائر بلاد و کشورهای اسلامی به جنگ و درگیری ونزاع وخونریزی وکشتار  مشغول شدند ودشمنان اسلام ومسلمین(اسرائیل غاصب و آمریکا و...) از راه اختلافات ودرگیری ها و کشتارها در میان امت اسلامی به اهداف شوم خود می رسند ودر راحتی و آسایش قرار می گیرند!!  معاونت بین المِلَل حوزه های علمیه با همراهی ومساعدت مراکز تخصصیِ مربوطه جهت روشن شدن و رفع ودفع این شبهه خطرناک ، اقدام به تهیه پاسخ های علمی وعالمانه در این زمینه بر اساس مبادی ومبانی دینی واسلامی و منابع حدیثی معتبر از اهل سنت به روش سؤال وجواب نموده است .

محمد حسن زمانی

معاون امور بین الملل حوزه های علمیه

 شُبهه

جریان های تکفیری منحرف با هدف جذب وسَوق دادن جوانان مسلمان ومؤمن و مبارزِ از اهل سنت از مناطق مختلف دنیا به سوی خود ، موجی از جنگ و درگیری وکشتار و قتلِ عام را برضد دیگر مسلمانان اعم از شیعه وسنی که تابع تفکرات وهابی نیستند ، راه انداختند واز رهگذر استناد به آیه ای از قرآن کریم (آیه 123 از سوره توبه) ، جهت ومسیر مبارزه وجهاد برضد صهیونیست ها و استکبار جهانی بویژه آمریکا و دشمنان مشترک را ،  به سوی جنگ و درگیری و مبارزه با برادران شیعه و جمهوری اسلامی ایران واهل سنتی که در برابر رژیم صهیونیستی مقاومت وجهاد می کنند ، تغییر دادند . این گروه های تکفیری وقتی که با این سؤال مواجه می شوند که چرا شما به یاری و کمک ملت مظلوم ودر بند ومحاصره شده غَزَّه( وفلسطین) نمی روید وبرضد صهیونیست ها قیام و مبارزه نمی کنید ؟!  پاسخ می دهند که بزرگترین جواب وپاسخ در قرآن کریم است در آنجایی که خداوند درباره دشمن نزدیک(َعَدُوُّالقَریب) سخن می گوید ومی فرماید : یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ  ای کسانی که ایمان آورده اید! با کافرانی که به شما نزدیکترند ، پیکار  وجهاد کنید! ( و دشمن دورتر ، شما را از دشمنان نزدیک غافل نکند! ) آنها باید در شما شدّت و خشونت ( و قدرت ) احساس کنند و بدانید خداوند با پرهیزگاران است!  سوره توبه آیه 123) و مراد ازکفار و عَدوّ قریب ودشمن نزدیک( از دیدگاه تکفیری ها) در اکثر آیات قرآن کریم ، منافقون هستند زیرا که ( به گمان آنها) منافقین نسبت به کفار اصلی ، خطرشان بیشتر وبزرگتر است ونیز می گویند پاسخ این سؤال نیز در شیوه وسیره ابی بکر صدیق است در آن هنگامی که او قتال وجنگ ومبارزه با مُرتدّّین(اهل الرِّدَّة) را مقدم بر فتح قدس قرار داد ، قدسی که بعد از ابوبکر توسط عُمَربن خَطّاب فتح شد.

جریان تکفیری و داعشی در منطقه ( منطقه اسلامی و کشورهای مسلمان ) معتقد است که بنابر آیه یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ سوره توبه آیه 123 ،  می توان ادعا کرد که کفار بر دوقسم است : 1- دسته ای از کفار که مسلمان نیستند ودر مناطق جغرافیایی دور زندگی می کنند وسکونت دارند . 2- گروهی دیگر از کفار که شبیه مسلمین هستند ودر بلاد وکشورهای اسلامی زندگی می نمایند . تکفیری ها معتقدند که این دسته از کفار( دسته دوم) خطرشان از دسته اول بیشتر است زیرا که عقائد شرک آلود و کفرآمیز دارند!!! .  تکفیری ها و داعشی ها به گمان باطل خود ادعاء می کنند که این آیه کریمه ( آیه 123 از سوره توبه) تأکید می نماید که اولویت جنگ وجهاد  باید برضد کفار قریب و نزدیکی  باشد که شبیه مسلمانان هستند ولی مسلمان نیستند!! و می گویند براین اساس واجب است که جهاد با کفار اصلی را که در مناطق دور هستند ،  تأخیر انداخت وابتداء باید با کفاری که قریب ونزدیک هستند  مبارزه وجهاد کرد وسپس نتیجه می گیرند که جهاد وجنگ بر ضد مشرکین ومنافقین از مسلمانان( یعنی کفاری که به گمان آنها شبیه مسلمانان می باشند ولی مسلمان نیستند ) واجب است و اولویت دارد وجهاد و مبارزه با کفار ویهود ونصاری وخصوصا صهیونیست ها( رژیم اشغالگر قدس) وآمریکا در اولویت بعدی قرار دارد وفعلا واکنون نیازی به مبارزه وجهاد با آنها وجود ندارد!!!

پاسخ به شُبهه

1-آنچه که در آیه 123 از سوره توبه ذکر شد برگرفته از روایات وارده  در باره قتال وجنگ با کفار نزدیک ویا عَدُوُّالقَریب ( یهود و یا امپراتوری روم شرقی در شام و... ) می باشد وشکی نیست در اینکه امکان ندارد که منافقین ( آنگونه که تکفیریون وداعشی ها می پندارند که مراد از کفار نزدیک در آیه شریفه ، منافقون ومشرکین از مسلمانان می باشند) مصداق این آیه باشند چه رسد به اینکه شامل مسلمین شود زیرا که مفسرون سبب وعلت نزول این آیه شریفه را ذکر کردند ودر نهایت در باره آیه مذکوره به این نتیجه رسیدند که واجب است که مسلمانان در برابر ومقابل کفاری که از نظر جغرافیایی در منطقه نزدیک به مسلمین قرار دارند پایداری واستواری نشان دهند ونسبت به آنها مراقبت وهوشیاری ونظارت داشته باشند وبه خاطرمبارزه وجهاد با دشمنانی که در مناطق دورتر می باشند ، از دشمنان نزدیک به خود غفلت نکنند و دامنه جهاد ومبارزه با کفار را توسعه داده وبه تدریج نخست در برابر کفار نزدیک به خود وسپس در مقابل کفار دورتر به جهاد ومبارزه اقدام نمایند وشاهد براین مطلب چیزی است که صاحب تفسیرِ(اَلتسهیل) گفته است مبنی براینکه این آیه شریفه(آیه 123 از سوره توبه) اشاره به جنگ وجهاد با روم شرقی در شام دارد. ( توضیح اینکه منطقه شامات پیش از آنکه زیر سلطه وحکومت مسلمانان در آید  تحت حکومت امپراتوری روم شرقی بود)(1)

*** 

وهمچنین فخررازی صاحب تفسیر کبیر در این باره گفته است که هنگامی که خداوند در آیه 36 از سوره توبه [... وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً و ( به هنگام نبرد ) با مشرکان ، دسته جمعی پیکار کنید ، همان گونه که آنها دسته جمعی با شما پیکار می کنند...]   دستور به جنگ وجهاد با همه مشرکین را داد ،   بعد از آن به وسیله آیه 123 از سوره توبه آنها را (یعنی مسلمانان را) در باب مبارزه وجنگ با کفار به راه وروش صحیح تر وشایسته تر ارشاد و راهنمایی فرمود و آن راه چنین است که ابتداء با کفار نزدیک تر جهاد وجنگ کنید وسپس به جهاد با کفار دورتر بپردازید. (2)

آنچه که در روایات درباره آیه 123 از سوره توبه آمده آن است که مقصود از دشمن نزدیک یا عَدُوُّالقَریب ، یهودیانی هستند که در اطراف مدینه ساکن بودند مثل بنی قُرَیظه وبنی نَضیر ویهود خیبر. ابن عباس نیز در این باره گفت که مراد از عَدُوّ قریب ، مثل بنی قُرَیظَه وبنی نَضیر و یهود خیبر ومانند آنها می باشد.

2-قرآن کریم حتی یک بار هم منافقین را به عنوان مصداقی از دشمنان نزدیک یا عَدُوُّالقَریب ( به عنوان کفاری که در مجاورت ونزدیکی مسلمین باشند) یاد نکرده است ، با اینکه آنها ( منافقین) در میان مسلمانان زندگی می کردند وپیوسته با حیله ها ونیرنگ های گوناگون به دنبال بدست آوردن فرصت هایی برای توطئه ونقشه بر ضد اسلام ومسلمین ونیز در پی ایجاد اختلاف و آشوب وفساد در جامعه اسلامی بودند .  ***  بنابر این با اینکه بسیاری ازجریان های تکفیریِ منحرف به مخالفین خود اعمّ از اهل سنت وشیعه وپیروان مذهب اهل بیت (علیهم السلام) به ناحق و دروغ  نسبت نفاق ومنافقین وحتی  مشرکین وکفار می دهند ولی با این حال آنها نمی توانند براساس آیات قرآن کریم ( از جمله آیه 123 از سوره توبه) گروه های مسلمان ( و منافقین ) را به عنوان کفارنزدیک و عَدُوُّالقَریب( کفاری که در مجاورت ونزدیکی مسلمین قرار دارند و آیه 123 از سوره توبه به آن اشاره دارد )  به حساب آورند. روی این جهت جهاد وجنگ وکشتارِ مسلمانان اعمّ از شیعه وسنی جائز نیست وشکی نیست که قتل عام ونابودی مسلمانان به دست تکفیری ها وداعشی ها ، هیچ ربطی به آیه شریفه( آیه 123 از سوره توبه) ندارد.

3-با اینکه در زمان حیات پیامبر اسلام -ص -تعداد منافقین زیاد بودند به گونه ای که سوره منافقون نازل شد و آنها را بر افعال وکارهای زشتشان ملامت وسرزنش نمود ولی با این حال  پیامبر اسلام- ص- اقدام به جنگ به آنها نکرد وکشتن منافقین هرگز در سیره وروش آن حضرت نبوده است بلکه پیامبر -ص- آنها را ارشاد وراهنمایی وهدایت می نمود و توطئه ها ونقشه هایشان را (از طریق وحی و آیات قرآن کریم) برمَلا وآشکار می کرد . بنابراین کشتن مسلمانانِ غیر وهابی ( مسلمانان شیعه وسنی که با تفکرِ وهّابیت مخالف هستند) به عنوان اینکه آنها از منافقون ویا مشرکین ویا کفار هستند ( آنگونه که تکفیری ها وداعشی ها آن را ادعاء می کنند) مشروع وجایز نیست وهرگز نمی توان این عمل شنیع وزشت را به روش وسیره پیامبر اسلام ص نسبت واستناد داد.

4-برخلاف نظر ودیدگاه جریان تکفیری وداعشی ، خداوند در سوره توبه آیه 73 (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ  : اى پیامبر با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامى است )  اولویتِ جهاد را در مقابل کفار قرار داد نه در مقابل منافقین . ودر این آیه جهاد با کفار را برجهاد وجنگ با منافقین مقدم داشت ومتن ونص این آیه شریفه به طور واضح وآشکار دلالت دارد که جهاد با کفار مقذم برجهاد با منافقین است واین در حالی است که دیدگاه ونظر جریان تکفیری داعشی کاملا با نص وظهور این آیه در تعارض وتضاد وتناقض است زیرا که آنها به گمان باطل خود اولویتِ جهاد خود را مقابله وجنگ با مسلمانانی قرار دادند که منافق ومشرک وکافر هستند . تکفیری ها وداعشی ها ادعاء می کنند ومعتقدند که شیعیان ونیز اهل سنتی که مخالف تفکرِ وهّابیت می باشند از منافقین ومشرکین و کفار هستند و می گویند پیش از هر دشمن دیگری ابتداء باید با اینها جهاد کرد وجنگید !!!

5-کلمه جهاد که در قرآن کریم در موارد زیادی بکار رفته  در واقع در مورد برخورد ومقابله با کفار آمده است  و حتی  یک مورد هم  در مقابل مسلمانانِ منحرف( مانند منافقین) استعمال نشده است و اگرچه در سوره توبه آیه 73 کلمه جهاد در مقابل منافقین بکار رفته است ولی مفسرین اتفاق نظر دارند که مقصود از جهاد در برابر منافقین ، جهاد فرهنگی می باشد ( اَلجِهادُ الثَّقافی) نه جهاد فیزیکی و نظامی ( اَلجِهادُ العَسکری) ، روی این جهت اهل علم وعلماء و دانشمندان ومفسرین اتفاق نظر دارند که جهاد وجنگ برضد منافقین در اسلام جائز نیست ( مگر اینکه توطئه علنی ومقابله آشکارنظامی و مانند آن داشته باشند که در این صورت به عنوان مُفسِِد فی الأرض و مُحارِب و... با آنها مقابله می شود) آنها (مفسرون) گفته اند که ظاهر این آیه شریفه اگر چه وجوب جهاد با منافقین را می رساند ولی سیره وروش پیامبر ص بر عدم جنگ وجهاد با آنها ،  کاشف از آن است که مقصود از جهاد در این آیه شریفه همان جهاد فرهنگی می باشد نه جهاد نظامی . پس واجب ولازم است که جهاد در این آیه شریفه( آیه 73 از سوره توبه) را به معنای جهاد با زبان ومانند آن ( جهاد فرهنگی وتبلیغی و بیانی و ...) حمل کنیم.  (3)

و اینکه گفته شد که مقصود از جهاد با منافقین در آیه 73 از سوره توبه ، جهاد فرهنگی می باشد نه نظامی ،  روایات صحیحه ای که مرحوم طبری در تفسیر جامع البیان در این باره نقل کرده است آن را تأیید وتأکید می کند : عن ابن عباس قوله تعالی :  ( یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ ...) فَأَمَرَهُ اللهُ بجهاد الکفار بالسیف والمنافقین باللسان واَذهَبَ الرِّفقَ عَنهُم . و کذلک عن ابن عباس ( یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ... ) قال : الکفار بالقتال والمنافقین اَن یَغلُظَ علیهم بالکلام.  یعنی از ابن عباس دررابطه با آیه  یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ...  ،  نقل شده که گفت منظور از این آیه آن است که خداوند به پیامبرش امر کرد که با کفار با شمشیر جهاد کند ( که همان جهاد نظامی وعسکری است) وبا منافقین بوسیله زبان وبیان جهاد نماید( که همان جهاد فرهنگی و ثََقافی می باشد)  وباز از ابن عباس نقل شده که درباره این آیه شریفه جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ گفته است که منظور آن است که با کفار ، قتال وجنگ شود  وبا منافقین از طریق سخن تند وغلیظ برخورد شود. این روایات ذکر شده ومانند آن ها می فهماند که مراد از جهاد با منافقین ، جهاد فرهنگی و زبانی می باشد نه جهاد نظامی وفیزیکی. (4)

پس بنابر آنچه که قبلا ذکر شد بخوبی روشن می گردد که آیات کریمه در سوره توبه  ( که تکفیری ها وداعشی ها از آن ها برداشت های نادرست وانحرافی می کنند وقتل شیعیان وکسانی که مخالف آنها هستند را با استناد به این آیات جایز می شمارند )  به هیچ مسلمانی اجازه نمی دهد که با دیگر برادران مسلمان خود جنگ وقتال نماید اگرچه از نظر فکری وعقیدتی با او مخالف باشد بلکه خطاب آیه 123 و یا 73 و...از سوره توبه مربوط به وجوب جهاد وجنگ با کفاری است که در نزدیکی ومجاورت مسلمین قرار دارند ( مثل یهود وامپراتوری روم شرقی و...) ودر آیه شریفه 73 و 123 از سوره توبه از این دسته از کفار به عنوان خطری برای مسلمین یاد شده است.و این مطلبی که در باره معنای جهاد با منافقین در آیه 73 وآیه 123 از سوره توبه بیان شد ، رأی ونظر اکثریت قریب به اتفاق از  علماء بزرگ در گذشته است. (5)

بنابراین ،  آیات ذکر شده در سوره توبه هیچ ربطی به جهاد وجنک نظامی با منافقین ونیز جهاد با مسلمانانی که از نظر فکری واعتقادی مختلف هستند ، ندارد واستناد وتمسک تکفیری ها وداعشی ها به این گونه از آیات هیچ پایه واساسی ندارد ونخواهد داشت.

6-امروز نزدیک ترین دشمنِ کافر نسبت به  امت اسلامی از نظر جغرافیایی ، وجود پلید رژیم صهیونیستی وغاصب واشغالگر است که بخشی از بلاد مسلمین یعنی فلسطین را در عمق سرزمین ها و بلاد اسلامی( فلسطین ، اُردُن ، مصر ، سوریه ، لبنان) مورد تجاوز واشغال قرار داده است. آیا امروز بنا به نصّ وتصریح این آیه ( یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ  سوره توبه آیه 123.) که تکفیریون برای قتل وجنایت وغارتشان به آن استدلال می کنند ، جهاد برضد صهیونیست های غاصب واجب نیست ؟!!! آیا تجهیز و آمادگی و اعزام همه این گروه های جوانِ مسلمان وشاداب وانقلابی از سرزمین های اسلامی وغیر اسلامی ( گروه ها وکسانی که  خشم و غضب آنها نسبت به جنایات صهیونیست ها می تواند آنان را به صورت بمب های خشم ساعتی در آورد که هرلحظه آماده انفجار بر ضد کِیان وموجودیت رژیم اسرائل غاصب باشد) برای کشتار وقتل عام برادران مسلمان شان در بلاد اسلامی ، بزرگترین خدمت جهت لَبّیک و پاسخ به اراده و خواست نامشروع رژیم صهیونیستیِ غاصب و آمریکا جنایتکار نیست ؟!! معلوم وروشن است که در این نزاع وجنگ داخلی بین مسلمانان در داخل سرزمین های اسلامی که دست پلید استکبار جهانی و عوامل آن دخالت دارد ،  بسیاری از جوانانِ مسلمانِ غَیور و غیرتمند وانقلابی از هر دوگروه نزاع ودرگیری ، به ناحق کشته می شوند ودشمنان اسلام بویژه صهیونیست ها در راحتی وآسایش و آرامش بسر می برند !!  آیا خداوند ما مسلمانان را با آیه وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرینَ  و ( فرمان ) خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید! و نزاع ( و کشمکش ) نکنید ، تا سست نشوید ، و قدرت ( و شوکت ) شما از میان نرود! و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است! ( سوره انفال آیه 46)  برحَذَر نداشت ونهی نکرد از  خطر بزرگی چون اختلاف ونزاع و درگیری وبرادر کشی و نابودی امت اسلامی به جهت نزاع ها وجنگ های داخلی بین برادران مسلمان؟! آیا خداوند حرام نفرمود از این نزاع ها  ودرگیری های ویرانگری که امروز همه ما آن را در کشور های اسلامی مشاهده می کنیم؟!

 

.........................    .........................    .............ادامه دارد................  

   http://hakim-askari.rozblog.com/post/279

*** ترجمه وتوضیح متن عربی فوق : توسط استاد سیداصغر سعادت میرقدیم در تاریخ بیستم اسفند 1394 ه.ش انجام شد.


**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

** دِراسَة فِقهیّة نَقدِیّة[حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی]

** دِراسَة فِقهیّة نَقدِیّة[حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی]

 

 

 

 



زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

   

                                                         
                              به نام خدا  
                                                                                

سفاهت چیست و سفیه چه کسی است؟                                             

 

سَفاهت عبارت است از خِفّت و سُبُکی در عقل و اندیشه. کسی که از نعمت عقل که به عنوان پیامبر درونی است استفاده نکند و تمییز بین خیر و شر و نفع و ضرر ندهد چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی به سوی سفاهت گام برداشته و سفیه میباشد.هرگاه کسی خود را از خیر دنیا و آخرت محروم سازد او در نهایت سفاهت و نادانی قرار دارد وچنین کسی به فرموده قرآن در سوره حج آیه 11در زیان آشکاری می باشد:...خَسِرَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ. عزیزم : ممکن است کسی به ظاهر عاقل به نظر آید اگر چنین کسی عقلش را در مسیر درست و حق و خدمت به مردم به کار گیرد واقعا عاقل است و در غیر این صورت سفیهی و نادانی است عاقل نما که نباید فریبش را خورد و دوری از او لازم است زیرا که او دوست دارد که دیگران را همانند خویش کند. در سوره بقره آیه 13 خداوند منافقین را از سفهاء و نابخردان می شمارد در حالی که منافقین خود را در ردیف مصلحین و عاقلان می دانند. ...أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَ . عقل در یک تقسیم بر دو قسم است عقل رحمانی و عقل شیطانی . عزیزم از شیطان اِنسی و جِنّی بگریز تا عقلت رحمانی بماند.

 

**پایگاه اندیشوران حوزه

 




زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

***نسیم معرفت**


قَالَ الأِمامُ الجَوادُ (عَلَیهِ السَّلامُ)

لَوْسَکَتَ الْجاهِلُ مَااخْتَلَفَ النّاسُ.

اگر  افراد جاهل ، ساکت باشند ؛ مردم دچار  تَنازُعات ودرگیری ها واختلافات  نمی شوند.

کشف الغمّة : ج 2، ص 349، بحارالا نوار: ج 75، ص 81، ح 75.

** قال علی (علیه السلام) : اَللِّسَانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّیَ عَنْهُ عَقَرَ . زبان  همانند حیوان درنده ای است که اگر رها شود ، نیش می زند و می گَزَد.  

 نهج البلاغه فیض الأسلام حکمت 57.

اِبن مَیثم بحرانی در شرح بر نهج البلاغه در باره این حدیث می گوید :

اِستَعارُ لَفظِ السَّبُعِ لِلِّسَانِ بِأِعتِبارِ أَنَّهُ إِن تَرَکَ عَن ضَبطِ العَقلِ لَهُ ، نَطَقَ بِما فیهِ هَلاکُ صاحِبِهِ کَالسَّبُعِ إِذا لَم یَحفَظ .

کلمه سَبُع ( درنده)را از آن رو براى زبان استعاره آورده است که اگر آن را از کنترل عقل آزاد کنند، سخنى خواهد گفت که مانند درنده اى یَلَه و رها، باعث نابودى صاحبش مى گردد.

( شرح ابن میثم بحرانی، ج 5 ص 271)

 

 


بخش عمده ای از اختلافات ونزاع ها وخصومت ها که در جامعه وجود دارد به جهت آن است که عده ای زبان و قلم خود را کنترل نمی کنند و از روی جهل و نادانی سخنان ومطالبی را مطرح می کنند که باعث اختلافات و درگیری ها بین مردم می گردد. چه بسا ممکن است که بعضی ها  تحصیلات دانشگاهی ویا حوزوی داشته باشند و به حسب ظاهر آدم های باسوادی باشند ولی از روی جهالت ونادانی حرف هایی می زنند که مردم را به جان هم می اندازند و به اصطلاح آتش بیار معرکه می شوند و سبب دودستگی و درگیری در بین مردم می شوند. گاهی سخنانِ نسنجیده برخی افراد ، حوادثِ بسیار تلخی برای خود و جامعه و مردم به وجود می آورد که قابل جبران نیست. پس سعی کنیم که زبان و قلم خود را کنترل نماییم و قبل ازبیانِ  هر سخن و مطلبی در باره آثار بد ویا خوب آن اندیشه کنیم. شیخ اجلّ سعدی شیرازی در گلستانش می فرماید:

میان دو کس جنگ چون آتش است

سخن چین بدبخت هیزم کش ست

میانِ  دو تن      آتش    افروختن

نه عقلست و خود در میان سوختن

از سعدی (علیه الرحمه)


**زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد

 




زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

***نسیم معرفت***

                                            بنام خدا


     حیات طیبه


حیات طیبه و آثار بابرکت آن(.. فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً سوره نحل آیه 97))


درسوره نحل آیه 97  به همه کسانی که عمل صالح انجام دادندویا انجام می دهند ومومن باشند چه مرد وچه زن بشارت به حیاتِ طیّبه وزندگی پاکیزه داده شده است وآیه شریفه چنین است:مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَهر کس کار شایسته ای انجام دهد ، خواه مرد باشد یا زن ، در حالی که مؤمن است ، او را به حیاتی پاک زنده می داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می دادند ، خواهیم داد.  مرحوم علامه طباطبایی در المیزان ج12 ص366 در ذیل این آیه فرمود: حیاتِ طیّبه 

حیات خالصی است که هیچ خباثت وآلودگی درآن نباشد. حیات طیّبه  فرد وجامعه را دربر می گیرد ولی جامعه ای که به حیات طیبه و زندگی پاکیزه رسیده باشندبسیار نادر است ولی افراد زیادی در طول اَعصار وروزگار به حیات طیبه رسیده اند که انبیاء و چهارده معصوم (علیهم السلام )واولیا ی الهی وبندگان خالص خداوند از جمله آنها هستند..(وعصر امام زمان «عج »نیز تَجَلّی حیات طیبه است)      در پرتو حیات طیبه  انسان دارای آسایش وآرامش وصلح وصفا وصمیمیت ودوستی وهمدلی وبرادری و معنویت وعشق وتعبد وبندگی است .     کسی که بواسطه ایمان وعمل صالح (که شامل هر کاری است که در مسیر حق و خدا باشد)  به حیات طیبه رسیده باشد آثاری در او هویدا و پدیدار می شود که از جمله آنها عبارتند از:

1_آرامش درونی در پرتو یاد خدا (الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) آنها کسانی هستند که ایمان آورده اند ، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن ( و آرام ) است آگاه باشید ، تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد!   سوره رعد آیه 28) 

2 اعتماد ودلگرمی ودلبستگی به خداوند و وعده های او

3_ارتباط با خدا وراز ونیاز با او

4_ ترک هر آنچه که سبب غفلت از یاد الهی است

5_ علو همت و روح بلند داشتن

6_ امید به آینده روشن

7_ استقامت و پایداری در راه دین و مبارزه باظلم وستم وفساد

8_ نورانیت زندگی

9_ بصیرت و بینش صحیح داشتن

10_ درک حقایق و معارف الهی

11_ پاکی از آلودگی ها وگناهان

  12_ یاد آخرت ومعاد

13_ دوری و پاکی از حرص وطمع وآز ودنیا طلبی

14_ هدف عالی و یا اعلی داشتن

15- دوری  وپاکی از دروغ وریا وحسد وکبر و دشمنی

16_ معرفت نفس

17_ روشنی و صفای دل

  18_ عشق به تعبد و بندگی خداوند

19_حسن خلق

20_ میل به خوبی ها و نیکی ها

  21 _احترام به دیگران

  22  _........

 


 

 


زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

***نسیم معرفت**

 

سلام واحترام

سوال

آیاسلام دادن به خداوند صحیح است؟


گاهی مشاهده می شود که برخی به خدا سلام می دهند آیا می توان به خدا سلام داد؟!



 واما پاسخ  بنده  :

یکی از رایج ترین کلمات در میان اقوام وملل سلام ودرود گفتن است که کیفیت آن در میان ملل و مردم جهان مختلف می باشد. در اسلام ومیان مسلمین با عبارات وتعبیرات گونانون به دیگران سلام داده می شود که رایج ترین آنها به لفظ عربی عبارتند از : السلام علیک-السلام علیکم- علیک منی ، منا السلام - ونیز لفظ  (صلوة  ) که در لغت به معنای طلب رحمت و دعا و درود وسلام نیز آمده  جهت سلام فرستادن استفاده می شود  چنانکه ما  با این لفظ بر پیامبر ص وآل او  (علیهم السلام) در تشهد نماز و به هنگام زیارت و دعا وسایر اوقات ، سلام و درود می فرستیم (الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم) و شبانه روز نیز در نماز های پنجگانه با لفظ( السلام...) برپیامبر ص  سلام می دهیم  (السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ .)
ودر زبان فارسی با لفظ (سلام) که متعارف است مردم  به یکدیگر سلام می کنند. گاهی هم بعضی ها از کلمه(درود برشما) استفاده می نمایند که این کلمه  نمی تواند معنا ومحتوای بلند (سلام) را برساند. کلمه درود برای مقاصد دیگری هم بکار می رود ازجمله اینکه برای تایید سخن و رای ونظر دیگری نیز استفاده می شود. کلمه دیگری هم  وجود دارد که تقریبا می توان به معنای (سلام) تفسیر وتاویل نمود وآن عبارت است از کلمه (تحیت) است که در آیه 86 سوره نساء  چنین آمده است :
وَإِذَا حُیِّیْتُم بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ  یعنی : هر گاه به شما تحیّت(درود وسلام ) گویند ، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید یا ( لا اقل ) به همان گونه پاسخ گویید. خداوند حساب همه چیز را دارد.
در این آیه مراد از تحیت ، می تواند به معنای تحیت سلامی و گفتاری  باشد و  هم می تواند به معنای تحیت رفتاری وعملی باشد مثل هدیه دادن و نیکی کردن و احسان نمودن و مانند آن.
کلمه (سلام) در مواردی از آیات قرآن کریم آمده است که به برخی اشاره می کنیم :
سلامٌ قولاً مِن رَبِّ رحیم.(سوره یس آیه 58)
َ
سَلامٌ عَلی‏ إِلْ‏یاسینَ
(سوره صافات آیه 130)

 سلامٌ علی نوح ٍ فی العالمین . (سوره صافات آیه 79)

سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ(سوره رعد آیه 24)

 سلامُ هیَ حتّی مَطلَعِ الفـَجر. (سوره قدر آیه 5)

 فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیِّبَةً:
هنگامى که وارد خانه‏اى شدید بر یکدیگر تحیت الهى بفرستید تحیتى پر برکت و پاکیزه. (سوره نور آیه 61)  سلام کردن یک نوع تحیت و درود است که در این آیه ، (سلام ) به عنوان تحیت الهى که هم مبارک است و هم پاکیزه معرفى گردیده است و مى‏توان گفت که  معنای ( سلام علیکم  و مانند آن ) در اصل سلام اللَّه علیکم است، یعنى درود وسلام خداوند بر تو باد، یا خداوند تو را به سلامت  نگهدارد.
و نیز موارد دیگری از آیات قرآن کریم وجود دارد که در آن ها به سلام اشاره شده است وخواننده عزیز جهت استفاده بیشتر به آیات مربوطه  مراجعه فرماید.
دراسلام به مساله سلام بسیار توجه وسفارش شده است و یکی از سنت های متعالی بین مسلمین سلام کردن می باشد و با سلام کردن به یکدیگر می توانیم پیام دوستی وصلح وآرامش و سلامتی به دیگران منتقل نماییم و کتاب های خوبی هم در باب سلام تالیف شده است که آثار اجتماعی وفردی سلام را بررسی کرده اند.
بعد از توجه به موارد سلام در قرآن کریم و کاربرد گوناگون  آن در زبان های ملل  ومردم مختلف دنیا  اکنون می پردزایم به معنای سلام واینکه سلام چه معنایی دارد وآیا می توان به خداوند سلام داد یا نه؟!

کلمه سلام  در لغت به معانی گوناگون از قبیل  سلامتی و پاکی از عیب ونقص و آفت و بلا ،  ، تندرستی  ،درود ، سلام کردن ، تحیت ، عافیت ، صحت ، اطاعت وتسلیم بودن و .....آمده است .
البته کلمه (سام)  به معنی مرگ است که متاسفانه گاهی بعضی ها بکار می برند. 
 بهشت را نیز دارالسلام گویند که اهل بهشت در آن در امنیت وآسایش  و آرامش و سلامتی کامل هستند.
سلام یکی از نام های خداوند است و چون او از هر عیب ونقص و فنا و نابودی مبری و پاک است لذا خداوند  عین سلام است و سلام از ناحیه اوست و به سوی او برمی گردد. از حضرت فاطمه سلام الله علیها این سخن وارد شده است که فرمود (إن الله هوالسلام ومنه السلام وإلیه السلام )
در تفسیر المیزان جلد 16 صفحه388  در باره معنای صلوات وسلام  چنین فرموده است :
 صلوات وسلام  از جانب خداوند به معنای فرستادن رحمت است و صلوات از جانب فرشتگان به معنای مدح و طلب مغفرت می باشد و صلوات از جانب مؤمنان، به معنای درخواست نزول رحمت از جانب خداوند است .

باید توجه داشت که غیر خداوند هرچه وهر که باشد ناقص است و کمال مطلق وغنی بالذات فقط و فقط خداوند است. اگر پیامبر ص و آل او کامل هستند به اعتبار مقایسه با غیر خداوند است . سلام دادن به دیگران به نیت ها وقصد های مختلف انجام می گیرد که در همه آن ها نوعی حاجت و نیاز و نقص وکاستی وجود دارد. سلام دادن های ما به یکدیگر غالبا به قصد اظهار محبت و دوستی و صلح وآشتی و درخواست سلامتی و تندرستی و... می باشد که هم در سلام دهنده وهم برکسی که سلام می کنیم نوعی نیازمندی و نقص وجود دارد حتی سلام و درودی که برپیامبر ص و اهل بیت او علیهم السلام می دهیم  نوعی درجه و ارتقاء کمالی برای حضرات معصومین ع محسوب می شود  چون کمال  به نوعی بی نهایت است و لذا معصومین علیهم السلام در عین اینکه در مقام ثبوت و واقع کامل هستند ولی در مقام اثبات باز راه برای ارتقاء کمالی آنها وجود دارد(البته در رابطه با اینکه صلوات وسلام ما چه سود ونقشی برای پیامبر ص و حضرات معصومین ع دارد  اقوالی وجود دارد که پرداختن به همه آن ها میسور نمی باشد)
پس از اینکه دانستیم که سلام دادن برای سلام دهنده و کسی که بر او سلام می کنیم ناشی از نوعی  احتیاج و نیاز و نیازمندی است در این صورت برشما خواننده گرامی روشن می شود که خداوند نیازی واحتیاجی به سلام ما ندارد  چون او عین سلام است و مبری و پاک از هر نوع نقص و فنا و بلا و ... می باشد و صحیح نیست که ما به خدا سلام بدهیم و بگوییم (سلام برخداوند؟!!!!) او کمال مطلق و غنی بالذات است و به نظر بنده  حتی از روی اظهار محبت وعشق  هم درست نیست که به خداوند سلام کنیم.  در سیره چهارده معصوم ع ودر کلمات آنها نیامده است که بر خداوند( سلام) داده باشند.....


 

****************************************************************************

 

سوال :در سفر تاریخی معراج آیا ابتدا پیامبر (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) بر خداوند سلام کردند یا اینکه ابتدا خداوند بر پیامبر سلام کردند؟

جواب: رسول اکرم از سلام کردن به خداوند آنچنان که به انسانها سلام کرده می شود نهی فرموده اند. و آنچه از روایات معراج فهمیده می شود این است که رسول اکرم (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ) در سلام کردن به خداوند با لفظاَلتَّحِیَّاتُ الْمُبَارَکَاتُ الصَّلَوَاتُ الطَّیِّبَاتُ لِلَّهِ مقدم شد. و سپس خداوند در جواب فرمودند: اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ. والله اعلم.

http://www.fatwajonub.net/index.php/porseman/2014-05-11-15-57-25/2014-10-31-19-57-47/277-2014-11-10-17-33-38



**  اَلتَّحِیَّاتُ الْمُبَارَکَاتُ الصَّلَوَاتُ الطَّیِّبَاتُ لِلَّهِ 

یعنی  تمام تعظیم ها و تحیت ها ی مبارک وبابرکت  و سلام ها و درود ها ی پاکیزه  شایسته ی خداوند است ,

 چگونگى تشهد و سلام در نماز

پرسش : صورت تشهد و سلام نزد فقهاىو اهل تسنن چگونه است؟ پاسخ اجمالی: پاسخ تفصیلی: از موارد اختلاف و اهل سنت، صیغه تشهد دراست. شیخ گوید: تشهد در واجب است. هر که آن را عمداً ترک کند، نمازش باطل است. تا آنجا که مى گوید: کمترین چیزى که در تشهد کافى است، است و صلوات بر پیامبر و خاندان پاک او، اگر بیش از این بگوید بهتر است.(1)
صورت تشهد کامل نزد فقهاى چنین است،:
«اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه، اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد.
اَلَّسلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ،
اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلى عِبادِ اللّهِ الصّا لِحینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ».

این صورت تشهد و سلام نزد است. نزد اهل سنت، صورت تشهد نزد ابوحنیفه مخالف با چیزى است که مالک مى گوید و این دو مخالف با نظر شافعى است.
ابوحنیفه گوید: برترین تشهد آن است که عبدالله بن مسعود روایت کرده است. گوید: هرگاه همراه پیامبر(صلى علیه وآله)مى خواندیم، مى گفتیم: السلام على الله قبل عباده (سلام برپیش از بندگانش) السلام على فلان وفلان. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: نگویید سلام بر خدا، چرا کهخودش سلام است، لیکن هرگاه یکى از شما نشست، بگوید:
«التحیّات للّه والصلاه الطیّبات»؛ (درودهاى پاک بر خدا باد).
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِىُ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ، اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الّا اللّهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ».(2)
مالک گفته است: بهتر همان است که از روایت شده است، او بر منبر تشهد را به مردم آموخت و گفت بگویید:
«اَلتَّحیّاتُ لِلّهِ، الزّاکِیاتُ لِلّهِ ، اَلصَّلَواتُ لِلّهِ، اَلطیِّباتُ لِلّه ِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلى عِبادِ اللّهِ الصّالحینَ، اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ».(3)
شافعى گوید: بهترین تشهد آن است که ابنروایت کرده و گفته است: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) تشهد را به ما مى آموخت، آنگونه که مى آموخت و مى فرمود:
«اَلتَّحیّاتُ الُْمبارَکاتُ، اَلصَّلَواتُ الَطیِّباتُ لِلّهِ، اَلسّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَینا وَ عَلى عِبادِ اللهِ الصالِحینَ، اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اِللهُ الْخَلاّقُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ».(4)، (5)
        پی نوشت: 
(1). النهایة، ص75.
(2). الخلاف، ج1، ص268؛ صحیح مسلم، ج1، ص301؛ سنن ترمذى، ج2، ص81؛ سنن نسائى، ج2، ص240؛ الهدایه: ج1، ص51؛ المبسوط، ج1، ص27؛ المجموع، ج3، ص456؛ المحلّى، ج3، ص270.
(3). الخلاف، ج1، ص268؛ موطّأ مالک، ج1، ص9؛ نصب الرایه، ج1، ص422؛ المحلّى، ج3، ص270.
(4). الخلاف، ج1، ص269، سنن ابن ماجه، ج1، ص291، حدیث 900؛ سنن ترمذى، ج2، ص83، صحیح مسلم، ج1،ص302؛الأمّ، ج1، ص117؛ المجموع، ج3، ص455؛ مغنى المحتاج، ج1، ص174؛ المحلّى، ج3، ص270؛ المبسوط، ج1، ص27.
(5). گردآوری از کتاب: سیماى عقاید شیعه، آیت الله جعفر سبحانی ، ترجمه جواد محدثی، نشر مشعر، چاپ دارالحدیث، بهار 1386، ص 437.

http://makarem.ir/main.aspx?lid=0&mid=247623&typeinfo=23&catid=23938

 

 

 



<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
.: Weblog Themes By Pichak :.



بازدید امروز: 50
بازدید دیروز: 38
کل بازدیدها: 245894

تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک

  • خرید رپورتاژ آگهی دائمی | خرید رپرتاژ آگهی
  •