سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گیلان نشاط
 

محل درج آگهی و تبلیغات
 

زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

***نسیم معرفت***


به نام خدا


سوال:

در ایه 53 سوره احزاب قرآن می فرماید که کسی حق ندارد بعد از رحلت پیامبر با همسرانش ازدواج کند .....وَمَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا ? إِنَّ ذَ?لِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمًا
ترجمه :
شما حق ندارید رسول خدا را برنجانید و مطلقا ‏[ نباید ‏] زنانش را پس از ‏[ رحلت] او به نکاح خود درآورید چرا که این ‏[کار ‏] نزد خدا همواره ‏[ گناهى ‏] بزرگ است .

آیا با این دستوری که در آیه آمده و ازدواج با همسران پیامبر ص را ممنوع کرده ، حق شخصی وحق انتخاب همسران پیامبر ص نادیده انگاشته نشده است؟!! آیا پیامبر ص(معاذالله) بااین دستور به همسرانش ظلم نکرده است ؟!!
آیا همسران پیامبر ص بااین دستور موافق بودند که بعد از او هرگز ازدواج نکنند؟! آیا خدای ناکرده این نوعی انحصار طلبی تلقی نمی شود؟ چرا باید همسران پیامبر ص بعد از او ازدواج نکنند؟!! و......

پاسخ :

اولا . پیامبر اسلام ص شخصیتی است که کتب آسمانی پیشین وعده آمدنش را داده بوده وحتی برخی ویژگی های او نیز درکتب آسمانی بیان شده بود. واین خبر های پیشین  درکتب آسمانی در باره پیامبر ص نشان می دهد که ظهور پیامبر اسلام ص همراه با یک انقلاب وتحول جهانی   خواهد بود و در واقع هم چنین شد وحضرت محمد ص با معجزه همیشه جاویدان خود ظهور کرد و با قرآن وسخنان وتعالیم حیاتبخش خود همه بشریت را به سوی سعادت وفلاح ورستگاری در دنیا وآخرت دعوت نمود.

ثانیا .  در روش ومنش واخلاق و رفتار پیامبر ص چه قبل از رسالت وچه بعد از رسالت کوچکترین ضعف وکجی و وامر ناشایست مشاهده نشده است و تاریخ زندگی پیامبر ص به گواهی تاریخ نویسان معتبر  ،سراسر نور ورحمت و برکت وخیر و... بوده

ثالثا . پیامبر اسلام ص قبل از رسالتش به عنوان  جوان امین  و راستگو ودرست کرداروبا عنوان امین در بین همه مردم زمانش معروف بوده واین نشان دهنده مقبولیت پیامبر ص در میان همه طوایف بوده (چه موحد وچه مشرک وبت پرست و...)و همه او را به عنوان یک انسان شریف وبزرگوار وامین ودرستکار قبول داشتند.

رابعا . پیامبر ص چه قبل از رسالت وچه بعد از رسالت درحق هیچ کسی ذره ای ظلم وستم وجفا روا نداشته است .

خامسا.  بعد از اینکه پیامبر ص در سن چهل سالگی به مقام نبوت ورسالت رسید و آیات آسمانی در قالب قرآن کریم براو نازل شد در عمل بر فرامین الهی وآیات قرآنی ذره ای کوتاهی  نورزید  و رفتار و کردارش در زندگی شخصی واجتماعی وحکومتی و... مطابقت کامل با قرآن کریم داشت و براساس فرامین الهی عمل می کرد.

سادسا.  حضرت محمد ص به عنوان پیامبر عظیم الشان اسلام و به عنوان یک شخصیت برجسته جهانی و به جهت اینکه نمونه خوبی ها وپاکی ها و کمالات وفضایل انسانی ودینی بوده ، ارتباط و همدمی با او یک افتخار و مدال برای دیگران محسوب می شد لذا  یکی از افتخارات صحابی آن حضرت این بوده که می گفتند  مدتی با پیامبر ص همراه و همدم بودند.
زنان پیامبر اسلام ص نیز کسانی بودند که همیشه افتخار می کردند که همسر رسولخدا ص  هستند و هیچکدام از همسران آن حضرت تا پایان عمر شریف پیامبر ص لحظه ای از همسری با پیامبر ص پشیمان وناراحت نبودند وحتی زمانی که  پیامبر ص طبق فرمان الهی در قرآن ،به  همسرانش فرمود که هرکدام از شما که دوست دارید از من جدا شوید می توانید با دریافت هدیه ای از طرف من ، جدا شوید وطلاق بگیریدهیچکدام از آنها راضی به جدایی وطلاق نشدند و به همسری با رسولخدا ص افتخار می کردند ودر این مساله عایشه بیشتر اظهار علاقه مندی به همسری با پیامبر ص می کرد. همسران پیامبر ص با وجود اینکه آیه 53 سوره احزاب نازل شده بود و فرمان الهی را مبنی براینکه هیچ کس بعد از رحلت پیامبرص حق ندارد با همسران او که به عنوان(ام المومنین در آیه احزاب) از آنها یاد شده ازدواج کند ، شنیده بودند با این حال هیچکدام اظهار نگرانی نکردند و درخواست جدایی با پیامبر ص را مطرح نکردند واین مساله در تواریخ معتبر ثبت شده است. زنان پیامبر ص از روی اختیار و آگاهی وعلاقه این حکم خدا را (تحریم ازدواج با زنان پیامبر ص) پذیرفته بودند واجباری در کار نبود.

سابعا.  براساس نقل معتبر عده ای قصدشان این بود که بعد از رحلت پیامبر ص با زنان آن حضرت ازدواج کنند و به اهداف ناپاک  دنیایی خود برسند و از این طریق بتوانند ضربه ای به حیثیت وجایگاه پیامبر ص وخانواده او وارد کنند وبه اسرار داخلی بیت نبوت اطلاع یابند و امت اسلامی را دچار بحران های خاصی بنمایند که خداوند جهت  حفظ  حرمت وکرامت ومنزلت  پیامبر ص  و همسرانش  آیه 53 سوره احزاب را نازل فرمود و نقشه های شوم آنها را برهم زد .
 
ثامنا . حضرت محمد  ص که در همه فضایل انسانی و ارزش های الهی نمونه والگو بوده وبه اوج کمالات انسانی رسیده بود که در قرآن در باره اش آمده است :انک لعلی خلق عظیم.  و عشق الهی در همه وجود وسیمای او موج می زد چگونه ممکن است که آلوده به امیال نفسانی وشهوانی باشد و تعدد زوجات او به دید نفسانی و شهوت انگیز تفسیر گردد؟!!!  تمام کارهای پیامبر ص در همه حالات براساس عقل ومنطق و حکمت وفرمان الهی بود و ذره ای هوای نفس  و وساوس شیطانی در او راه نداشت . او کسی است که قرآن در باره اش فرمود:.... ما ینطق عن الهوی. یعنی از روی هوی وهوس ومیل وخواهش نفسانی حرف نمی زد وسخن نمی گفت. کسی که به دلایل عقلی وشرعی،  فعل وقول وسیره ومنشش برای همه حجت است چگونه ممکن است براساس هوی وهوس زنان متعدد اختیار کند و به شهوت پرستی متهم شود؟!! تعدد زوجات او براساس حکمت هایی بود که در جای خود مورد بررسی قرار گرفته است و اینکه می بینیم  غیر از عایشه که جوان بوده  بقیه همسران او بیوه بودند و سن بالا داشتند نشان می دهد که هدف پیامبر ص از تعدد زوجات به جهت اهداف پاک دیگری بوده . اگر خدای ناکرده پیامبر ص دنبال عیاشی وهوسرانی بود با منزلت و جایگاه والایی که در قوم خود از همه جهات داشت  دسترسی به دختران زیبا وجوان  (به گواهی تاریخ) برایش فراهم تر بوده وبسیار کسان بودند که آرزو داشتند که همسر حضرت محمد ص باشند اما ساحت مقدس وبلند پیامبر ص از چنین نسبت های پاک ومبری است .

تاسعا .  پیامبری که به ریزترین وجزیی تربن مسایل توجه داردو حتی درباره ورود وخروج در باره مساجد  سخن گفته وراهنمایی فرمودند و .... چگونه ممکن است که درباره زنان خود بعد از رحلتش برنامه ای نداشته باشد وآنها را به حال خود رها کند تا معاذالله به صورت گدایان وفقیران وبیچارگان زندگی نمایند. کسانی که چنین نسبت های ناروایی به پیامبر ص می دهند نه پیامبر ص راشناخته اند و نه همسران او را. همسران پیامبرص در زمان حیات آن حضرت  محترمانه زیستند وبعد از رحلت پیامبر ص نیز  به عنوان همسران پیامبر ص و ام المومنین   مورد احترام همه اصحاب ومردم بودند وآبرومندانه در دنیا زندگی کردند.
زنان پیامبر ص وظیفه وتکلیف و برنامه خودشان را بعد از رحلت آن حضرت به خوبی می دانستند واگر یکی از آنها در برخی حوادث ناگوار تاریخی دچار اغوا شد هیچ عیب ونقصی در پیامبر ص ایجاد نمی کند و مشکل در عدم پایبندی به سفارشات وتوصیه های پیامبر ص بود..
درپایان  متذکر می شوم که نسبت های ناروایی که گاهی در رابطه  با تحریم ازدواج همسران آن حضرت ، به پیامبر ص می دهند یا از روی کینه وعداوت ودشمنی است ویا از روی جهالت ونادانی وعدم شناخت درست از زندگی پیامبر اسلام است.

 

**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی





نوشته شده در تاریخ یکشنبه 95/5/3 توسط امین

زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه


***نسیم معرفت***

به نام خدا

باسلام وادب واحترام


آیا شانس  واقعیت دارد؟!!



شانس واقبال وسرنوشت وبخت واقبال وصدفه واتفاق کلماتی هستند که گاهی یک معنای غلط از آن ها اراده میشود وآن عبارت است از حادثه ای خوب و یا بد که خودبخود بدون اختیار ودخالت ما ویا چیزی بوجود می آید.دراصطلاح فلسفی ودر کتب فلسفی تحت عنوان صدفه واتفاق مورد بحث واقع می شود که آیا صدفه واتفاق واقعیت دارد یانه؟!
باید دانسته شود که یکی از ارکان فلسفی ، رکن علییت ومعلولییت است.ازنظر فلسفی وبحث های عقلی ، رابطه علییت در هر علت ومعلولی وجود دارد واگر این رابطه در پدیده ها برداشته شود نظام آنها از هم پاشیده می شود وبه اصطلاح آنارشیسم در عالم تکوین رخ می دهد که سر از تناقض واجتماع نقیضین وارتفاع نقیضین درمی آورد که از نظر عقلی وفلسفی هردوی آن محال است(البته این تعبیر آنارشیسم درعالم طبیعت از بنده است) اگر رابطه علییت برداشته شود معناش  وبازگشتش این است که هرچیزی از هرچیزی ممکن است بوجود آید فرضا یک درخت سیب ممکن است بدون هیج دلیل خاصی هم سیب بیاورد وهم سنگ وهم سگ وهم ... بیاورد؟!!! و....
 پس توجه کنیم که صدفه وشانس واقبال به معنایی که دربالا گفته شد در برابر رابطه علییت بین علت ومعلول قرار دارد ویک اصطلاحی هم معروف است که (تعرف الاشیاء باضدادها) دراینجا هم صدفه وشانس ضد رابطه علییت و پیوند علت ومعلولی است و وجود پیوند علت ومعلولی هم ضد صدفه وشانس است. پس نتیجه این میشود که چون درهمه پدیده ها چه خوب وچه بد باید پیوند وربط علییت بین علت ومعلول برقرار باشد لذا صدفه وشانس واتفاق که ضد آن است  باطل خواهد بود....
واما اگر شانس به معنای این باشد که با علل ناپیدا ،حادثه واتفاق خوب یا بد برای کسی بوجود آید این نوع شانس وجود خارجی دارد چون منتسب به علل نامریی وناپیدا است. علل وعوامل تحقق هر پدیده ای هم گاهی پیداست وگاهی ناپیدا.
درپایان این نکته را هم یادآور میشوم که شانسی که غیرمعقول است واز نظر فلسفی رد شده اگر کسی باور به آن داشته باشد از (باب تلقین مثبت ویا منفی) اثرات خاص خودرا دارد نه از باب اینکه شانس باشد چون ثابت شد که شانس وصدفه واتفاقی که در ابتدای بحث مطرح شد ومعنا کردیم اساسا وجود خارجی ندارد.....


 

**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 


زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

***نسیم معرفت***


به نام خدا


باسلام واحترام



چند سؤال وپرسش :

 

سوال اول :آیاشیوه انتقادی شمایکسان است یابرای افرادمختلف متفاوت است؟مثال بزنید...

سوال دوم :خودراانسان شادی میدانیدیاافسرده؟

سوال سوم :شادی کردن رادرچه چیزهایی میبینید؟

سوال چهارم :چه مساله ای بیشترازهمه چیزشماراخوشحال میکند؟

سوال پنجم :مسیر تصمیم گیری درزندگی شماچگونه است؟به صورت مستقل تصمیم میگیرین یابامشاوره؟

سوال ششم :اصولادر تصمیم گیری انسان مقتدری هستیدیامردد؟سخت تصمیم میگیرین یاراحت

سوال هفتم : مشکلات راتاچه اندازه حاضرید تحمل کنید؟

 سوال هشتم : احساس میکنیدتاب تحمل چه مشکلی راندارین؟



واما پاسخ ها سؤالات :


پاسخ سوال اول:

شیوه انتقادی نمی تواند یکسان باشد.بستگی به شرایط وموقعیت و ظرفیت  و سن و سال و جنس  و عقیده فرد واشخاص و..  دارد.بعضی انتقاد ها سازنده است وبرخی انتقادها جنبه تخریبی دارد.باید به نحوه انتقاد هم توجه کرد که باچه بیانی ونیتی ودرچه موضوعی(سیاسی واقتصادی وتربیتی واخلاقی وعلمی ومدیریتی وخانوادگی و...) انجام میشود . مثلا انتقاد کردن به جوان  با انتقاد کردن به غیر جوان(آدم مسن)فرق می کند. جوان ها معمولا ناپخته هستند.باید با یک ظرافتی به آنها انتقاد کرد ....

پاسخ سوال دوم:

آدمی برای موفقیت وپیشرفت در همه عرصه های زندگی نیازمند روحیه نشاط و امیدواری است.اراده وتفکر وتوکل وامید ونشاط ازجمله عوامل موفقیت می باشند. افسردگی یک بیماری است که عوامل مختلفی دارد.افسردگی گاهی کم است وگاهی شدید.کسانی که افسردگی شدید دارند حتما باید به روانپزشک مراجعه کنند ... اموری که باعث افسردگی است باید از آنها دوری کرد مثل تنهایی زندگی کردن ودر محیط وخانه نامناسب  اسکان داشتن. بی هدف بودن  در زندگی ومنفی نگری و ضعف اراده وتوکل و ..

پاسخ به سوال سوم:

هرچیزی که سبب رشد فکری ومعنوی و دینی باشد.  گاهی کمک کردن به یک نابینا و یا مستمند ویا بچه یتیم و... چنان شادی در درون آدمی ایجاد می کند که یک موسیقی شاد هرگز چنین شادی ایجاد نخواهد کرد وچه بسا موسیقی شاد  آدمی رو افسرده هم می کند.(احکام موسیقی درجای خود بیان شده است)
کمک به پدر ومادر به آدمی شادی وفرح می دهد.احترام به بزرگان شادی ونشاط می آورد. تلاوت قرآن ودعا وصلوات فرستادن بر محمد وآل محمد علیهم السلام، ظرفیت و نشاط روحی بوجود می آورد.رفتن به طبیعت ودیدن مناظر طبیعی و ورزش و پیاده روی و شناکردن و سیر وساحت وزیارت امام زادگان و ایمه علیهم السلام وزیارت بزرگان دینی وشهداء   شادی ونشاط روحی ایجاد می کنند....

پاسخ سوال چهارم:

از دیدگاه یک انسان مومن ومتعهد هرجا که رضایت الهی و خشنودی ایمه علیهم السلام باشد بیشتر از هرچیزی مایه نشاط و شادابی است. مثلا احترام به پدر ومادر و استاد ومعلم وبزرگترها و... سبب خشنودی خدا ورسولخدا صلی الله علیه وآله وسلم وایمه علیهم السلام است.
متاسفانه در جامعه ما نشاط وشادابی را بیشتر در عوامل ظاهری ومادی جستجو می کنند واز عوامل دیگری که ذکر کردم غفلت می شود....

پاسخ سوال پنجم:

تصمیم گیری در امور مختلف زندگی گاهی مستقل وگاهی با مشورت دیگران انجام می گردد. اگر مساله بسیار حیاتی ومهم باشد حتما باید با کسانی که شرایط مشورت را دارند  مشورت نمود...

پاسخ سوال ششم:

تصمیم گیری در امور باید عاقلانه وآگاهانه وبااراده وتفکر و وچه بسا باتوکل وتوسل و... همراه باشد.

پاسخ به سوال هفتم:

مشکلات عادی ومعمولی بطور معمولی با کمی فکر واراده حل می شود واما مشکلات بزرگ،  اراده بزرگ وایمان استواروتفکر ومشورت وتوکل وتوسل  و... می طلبد....

پاسخ سوال هشتم:

مشکل ظلم وستم وآزار به دیگران و بی عدالتی وضایع و پامال کردن حق دیگران برایم بسیار سخت وناگوار است وهیج ظلمی درعالم بالاتر از ظلم وستمی که برمحمد و آل محمد  علیهم السلام وارد شد وجود ندارد.....
وخداوند هم در قرآن کریم با آیات متعددی شدیدترین تعابیر را برای ستمگران وظالمین بیان فرموده است که یکی از آنها آیه زیر است:

... وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ  سوره شعراء آیه 227

... و کسانى که ستم کرده ‏اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.


**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 


زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

***نسیم معرفت***

 

به نام خدا


**حلّ پارادوکس تخصص و تعهد



در ماه های اول سال 58 مناظره ای داغ بین مهندس بازرگان، شهید دکتربهشتی تحت عنوان : تخصص بالاتر است یا تعهد و تقوا؟درصداوسیما برگزار شد شهید بهشتی معتقد بودمسئولین باید متعهد باشندوبازرگان اعتقاد داشت تخصص مهمتر است.
درلابلاى بحث مرحوم بازرگان سوالى از شهید بهشتی پرسید: آقای دکتر فرض کنیم که قصد داریدبااتوبوس ازشهرى به تهران بیایید. راننده ای داریم که جاده را مثل کف دست میشناسه ولی اهل همه جور معصیتی است و راننده دیگری که تازه کار است ولی بسیار متقی و اهل تدین. شما خانواده تون رو با کدام راننده راهی میکنید؟! در این هنگام شهید بهشتی مکثی طولانی کرده سپس به علامت تایید نظر مرحوم بازرگان، بزرگوارانه فرمودند آقا من دیگه صحبتی ندارم!
 هر چند مرحوم بازرگان  به ظاهر برنده این مناظره بود ولی این پارادوکسی که در این مناظره مشاهده می شود برای خیلی ها ممکن است حل نشده باشد که چگونه تخصّصِ بدون تعهد وتقوی می تواند بالاتر از تعهدو تقوی باشد در حالی که طبق آموزه های شرعی وباورهای عمومی مسلمانان ، تهعد وتقوی باید بالاتر باشد  ؟!!! آیا مکث طولانی شهید دکتر بهشتی در برابر سوال آقای مهندس بازرگان وکلام ایشان که گفت : آقا من دیگه صحبتی ندارم  نشانه آن است که تخصصّ بدون تعهد بالاتر از تعهد وتقوی است؟!!!

باید توجه داشت که در اینجا ما می توانیم سه عنوان داشته باشیم: !- عنوان تعهد وتقوی 2- عنوان تخصص(اعم از اینکه همراه با تعهد باشد یا نباشد) 3- عنوان عقل ودرایت.  بعضی ها هرسه تا را باهم دارند یعنی هم متخصص وهم متعهد وهم عاقل هستند. برخی هیچکدام را ندارند که اینها چارپایان ویا بدتر از آن ها هستند ودر شأن آنها در سوره اعراف آیه 179 چنین آمده است:وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ

به یقین ، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم آنها دلها [ عقلها ] یی دارند که با آن ( اندیشه نمی کنند ، و ) نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوشهایی که با آن نمی شنوند آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند ( چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدایت ، باز هم گمراهند

برخی نیزتخصص دارند اما تقوی وتعهدی ندارند. سوالی که مطرح شد در این فرض است که کسی که فقط تخصص دارد و ازتقوی وتعهدی برخوردار نیست  آیا او بالاتر وارجح تر است یا کسی که دارای تخصص نیست وفقط باتقوی ومتعهد است؟!!! دراین رابطه توضیح کوتاهی می دهم شاید که با مطالب پیشینی که ارائه کردم ، ابهام موجود در باب پارادوکس تخصص وتعهد را برطرف سازد.
 در هر زمانی انسان های متخصص ومتعهد وجود دارند که باید از وجود بابرکتشان درمراکز مختلف  استفاده کرد .
متاسفانه بعضی از مسولیین با بی توجهی به مساله تخصص وتعهد وتقوی ، به کسانی مسولیت می دهند که ممکن است تخصص داشته باشند ولی تعهد وتقوی یا ندارند ویا بسیار کم است و بواسطه این بی توجهی  نیز آسیب هایی به کشور وانقلاب  وارد شد و خدای ناکرده می شود. به امثال آقای مهندس بازرگان وکسانی که همفکران او در عصرما  هستند می گوییم  آری اگر در برهه وزمانی هیچ فردی که متخصص ومتعهد و متقی باشد فراهم نشد از باب ضرورت وناچاری  و اَکل مَیته به متخصص بی تقوی مراجعه می کنیم ولی شاید این مساله صِرف یک فرض باشد. باید توجه داشت که در کارهای مهم وپیچیده حتما تخصص لازم است واین یک امر بدیهی وروشن و وجدانی وفطری و مسلم است ولی مشکل برخی از مسؤلیین این است که اصلا تعهدی نسبت به گزینش انسان های متخصص ومتعهد ندارند وچون خودشون مشکل فکری وعقیدتی و....دارند دنبال متخصص های بی تعهد می روند ومصایب وگرفتاری ایجاد می کنند. مساله دیگر این است که تخصص باید همراه عقل ودرایت باشد. چه بسیار کسانی که تخصص و مدرک واقعی دارند ولی عقل و اندیشه ودرایت ندارند. حضرت امام خمینی ره درباره شهید رجایی فرمود: رجایی عقلش از علمش(مدرک وتخصصش)بیشتر است.  این کلام حضرت امام ره  اشاره داشت به آقای بنی صدر که تخصص( دکترای اقتصاد) داشت ولی عقل نداشت. مسؤلی که تخصص داشته باشد ولی عقل سالم  نداشته باشد کشور و ...  را به اجانب می سپارد و .....

  می گویند که از شهید چمران سئوال کردند  که آقای دکتر تقوا بالاتر است یا تخصص؟ شهید چمران فرمودند تقوا بالاتر است! ولی اگر کسی تخصص کاری را نداشته باشد و منصبی را قبول کند قطعاً انسان "بی تقوایی" است!

**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی



زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

***نسیم معرفت***

 

به نام خدا


خبرچینی ونمّامی یکی از زشت ترین صفات


وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ  *  هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِیمٍ * مَنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ

و از هر قسم خورنده فرو مایه ‏اى فرمان مَبَر *  کسی که عیبجوست و براى خبرچینى گام برمى‏دارد *  کسی که مانع خیر و تجاوزگر و گناه پیشه می باشد.

سوره قَلَم آیات 10 و11 و12

خبرچینی  (که نام های دیگری از قبیل نَمّامی و سِعایَت و دو بهم زنی وقـَتّاتی)  دارد یکی از زشت ترین صفات است که متاسفانه بعضی ها دچار آن هستند.  سخن چینی و نمّامی به معنای آن است که خبر ومطلب کسی( ویا کسانی) را با اهداف ونیات شوم و تفرقه برانگیز  به دیگری (ویا دیگران)بازگو کند  ونیز سخن دیگری به وی منتقل نماید  که نتیجه و ثمره شوم و زشت آن  اختلاف و نزاع و دعوا ودرگیری و شِقاق و کینه وعداوت ودشمنی وکدورت بین افراد است. از سخن چینی با عنوان سِعایت هم یادشده است که بیانگر آن است که شخص نَمّام وسخن چین برای جدایی وتفرقه و اختلاف بین افراد سعی وتلاش می کند!!!  در آیات و روایات اسلامی به شدت از این صفت ناپسند وزشت نهی و مذمّت شده است.

آیات 10 و11 و12 و 13 از سوره قَلَم در باره مذمت سخن چینی ونَمّامی  وارد شده است وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَّهِینٍ  *  هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَمِیمٍ * مَنَّاعٍ لِّلْخَیْرِ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ *عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِکَ زَنیمٍ .   یعنی و از هر قسم خورنده فرو مایه ‏اى فرمان مَبَر *  کسی که عیبجوست و براى خبرچینى گام برمى‏دارد *  کسی که مانع خیر و تجاوزگر و گناه پیشه می باشد. سخن چین ، کینه توز و پرخور و خَشِن و بدنام است.  در روایات نیز به شدت از سخن چینی نهی ومذمت گردیه است.

در آیه شریه بالا که ذکر کردم از سخن چین به عنوان زَنیم یعنی کسی که اصل و نسب روشنی ندارد نام یاد شده است  و این دلیل بر عظمت  وبزرگی این گناه است.

راغب اصفهانی در مفرداتش  می گوید: زَنیم به کسی گفته می شود که به طایفه ای منسوب شده ولی در واقع از آن ها نیست. (سپس می گوید:) ریشه این لغت از زَنَمَه به معنی زائده و آویزه گوش و حلق گوسفند گرفته شده است. گویی شخص سخن چین در میان قوم خود مثل یک موجود زیادی و وصله ناهمرنگی است که بدون دلیل به آن ها منتسب شده و گویی مانند کسی است که اصل و نسب روشن و درستی ندارد.

مرحوم ملّا محسن فیض کاشانی نیز در مَحَجَّةُ البَیضاء از عبدالله بن مبارک نقل می کند:زَنیم کسی است که از زنا متولد شده و همه چیز را در همه جا بازگو می کند. سپس می گوید: عبدالله بن مبارک این تفسیر را از آیه شریفه «عُتُلٍّ بَعْدَ ذ لِکَ زَنیمٍ» (سوره قلم:13) برداشت کرده است.

خلاصه این که سخن چین و نمّام مانند کسی است که نطفه اش از طریق مشروع بسته نشده است.

در روایتی وارد شده است که پیامبر اسلام (صَلَّی اللهُ علیه وآله وسلّم) به ابوذر غفاری خطاب کرد وفرمود : ای اباذر  قَتّات یعنی سخن چین هرگز وارد بهشت نمی شود!! 

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ فِی الْمَجَالِسِ وَ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِعَنْ أَبِی ذَرٍّ عَنِ النَّبِیِّ ص فِی وَصِیَّتِهِ لَهُ قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ الْقَتَّاتُ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْقَتَّاتُ قَالَ النَّمَّامُ یَا أَبَا ذَرٍّ صَاحِبُ النَّمِیمَةِ لَا یَسْتَرِیحُ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ فِی الْآخِرَةِ یَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ کَانَ ذَا وَجْهَیْنِ وَ لِسَانَیْنِ فِی الدُّنْیَا فَهُوَ ذُو وَجْهَیْنِ فِی النَّارِ یَا أَبَا ذَرٍّ الْمَجَالِسُ بِالْأَمَانَةِ وَ إِفْشَاؤُکَ سِرَّ أَخِیکَ خِیَانَةٌ (فَاجْتَنِبْ ذَلِکَ وَ اجْتَنِبْ مَجْلِسَ الْعَثْرَةِ .

مرحوم شیخ عاملى درکتاب شریف وسایل ازشیخ صدوق دردوکتاب مجالس والاخبار ازجناب ابى ذر ازرسول خدا صلى الله علیه واله نقل میکند که فرمود اى اباذر قَتًّات هرگز وارد بهشت نمیشود ابوذ رمیگوید من عرض کردم یارسول الله قَتًّات چیست ؟حضرت فرمودند قتات همان سخن چین است اى اباذر سخن چین هرگز ازعذاب الهى دراخرت راحتى نخواهد داشت اى اباذر کسى که دوروو دوزبانه باشد دردنیا ، داراى دو رو دراتش خواهد بود. اى اباذر شرط مجالست رعایت امانت است واینکه تو اسرار برادرت را فاش کنى عین خیانت است پس مبادا که چنین باشى مبادا که درمجالس گناه شرکت نمایى.

 وسائل ‏الشیعة ج : 12 ص : 308.


سخن چینی سبب ها  وریشه ها وعواملی دارد که برخی از آن ها عبارتند از  : !-عداوت ودشمنی وکینه وحِقد. 2_ حسودی وحسادت 3_ نفاق و دورویی 4- بی تقوایی وبی پروایی و بی حیایی 5- حَرّافی و پُرگویی  6- مال دوستی وطمع  و نیز حرص و آزمندی      7-   حرام زادگی  وبدنامی   8- 

وخبر چینی و دو بهم زنی ، آثار زیانبار فردی واجتماعی فراوانی دارد. .....  یکی از آثار زشت خبرچینی ونمّامی وسخن چینی ایجاد نفرت و کدورت در دل ها است که افراد به جان هم بیفتند وفاصله ها واختلافات بوجود آید. نَمّامی وخبر چینی ، وحدت و اُنس ومحبت در بین دل های را از هم می پاشد وایجاد اختلاف و درگیری موجب خشم خداوند متعال است . البته کسی که خبر چینی می کند یقینا خشم خدا وخلق را در پی خواهد داشت واگر توبه نکند وبرنگردد در دنیا وآخرت خوار ورسوا وذلیل خواهد شد.

سعدی شیرازی در اوائل کتاب گلستانش چنین می فرماید:

میان دوکس جنگ چون آتش است

سخن چین بدبخت هیزم کَش است.


**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی


 

 


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
.: Weblog Themes By Pichak :.



بازدید امروز: 20
بازدید دیروز: 89
کل بازدیدها: 254532

تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک

  • خرید رپورتاژ آگهی دائمی | خرید رپرتاژ آگهی
  •