سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گیلان نشاط
 

محل درج آگهی و تبلیغات
 

زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

به نظر بنده غفلت و غافل شدن از نقشه های رنگارنگ دشمنان اسلام و قرآن ، بزرگترین خطر و عاملِ انحطاط و سقوط برای جوامع اسلامی و مسلمین می باشد ....


زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

 

پایگاه خبری تحلیلی (در سیاهکل) خطر بزرگ بدحجابی و بی حجابی

به نظر بنده اصل هشدار و احساس خطر و تذکر دلسوزانه خطیب توانمند حضرت حجت الاسلام ناصر رفیعی بجا و شایسته و قابل تقدیر و ستایش بوده و پرداختن به مسایل حاشیه ای در واقع خارج شدن از اصل تکلیف و وظیفه و انحراف افکار عمومی است…

زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

 

متاسفانه در فتنه 88 عده ای جاهل و نادان و مغرض که از طرف دشمنان انقلاب و …. هم حمایت می شدند نشاط و شادابی و حلاوت و شیرینی مردم نسبت به انتخابات سال 88 را از بین بردند....


زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

ما پیشینه خوبی از آمریکا نداریم و حال فعلی او هم بسیار زشت و وقاحت بار است و آدم عاقل هم تجربه شده را دوباره تجربه نمی کند....


زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

  ملت با شرافت و عاشورایی ایران اسلامی هرگز زیر بار ظلم و تحقیر و ذلت نخواهد رفت و به کسی هم اجازه نخواهد داد که شرافت و عزت آنها را مخدوش نماید......


زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

امید است که ریاست محترم جمهوری جناب آقای دکتر حسن روحانی و جناب آقای دکتر ظریف و دست اندرکاران دیگر مسائل هسته ای به این نکات ذکر شده از بنده به عنوان یک شهروند ایرانی توجه خردمندانه داشته باشند......

 



زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

 

انسان مجموعه ای از جهان اثر حکیم عسکری گیلانی

 

***نسیم معرفت***

 

** از صفحه21 تا ص 30 از کتاب ( انسان مجموعه ای از جهان ، اثر مرحوم علامه حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی ) :


به نام خدا

 

** امتیازات وفرق های بین انسان وحیوان 

 ( مرحوم حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی)


بی شک فرق و امتیازات زیاد وبسیاری از جهت خصوصیات و اطلاعات و بینش و آگاهی ها و اهداف و خواسته ها ، ما بین انسان و حیوانات موجود است . بنده با توجهاتِ خداوندِ مَنّان ، آن مقدار از امتیازات و تفاوت های بین این دو را که لازم است در اینجا بیان می کنم :

1-       انسان دارای عقل مُحیطی است که مُدرِکِ حقایق اشیاء ، به طور کلی و جزیی  است  لکن عقل حیوان اشیاء را فقط به نحو جزیی درک می کند و اصلا کلی و کلیت را نمی فهمد . درک و شناخت به امور کلی ندارد . 

2-       توحید انسان گذشته از اینکه فطری است ( قوله تعالی : فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ سوره روم آیه 30 . پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند ، انسانها را بر آن آفریده دگرگونی در آفرینش الهی نیست این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمی دانند! )    ( قوله تعالی :  وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ. سوره عنکبوت آیه 61 . و هر گاه از آنان بپرسی: «چه کسی آسمانها و زمین را آفریده ، و خورشید و ماه را مسخّر کرده است؟» می گویند: «اللَّه»! پس با این حال چگونه آنان را ( از عبادت خدا ) منحرف می سازند؟! ) .

  قدرت بر استدلالِ توحید و برهان و مکاشفه را هم دارد ، و  «اَلطُّرُقُ اِلَی اللّهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلایِقِ »  به روی او باز است و به راه های مختلف می تواند به یگانگی ذاتِ اقدسِ اَحَدِیَّت راه پیدا کند و راه شناخت برای او به طُرُقِ متعدد امکان دارد ، برخلاف حیوانات که تمام راه ها به رویش بسته است و امکان رفتن از این راه های مختلف برایش میسّر و ممکن نیست جز توحید فطری و غریزی .

[محى الدین ابن عربى، در  الفُتُوحات المَکِّیَّة، ج: 2 ص: 317 و 411.  تصریح مى‏کند که این سخن (  اَلطُّرُقُ اِلَی اللّهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلایِقِ) از جملات به کار رفته توسط «اَهلُ الله» است و جمله را نیز با اندکى تغییر با متن به صورت «اِنَّ الطُّرُقَ اِلَى اللِه عَلَى عَدَدِ اَنفاسِ الخَلائِقِ» نقل مى‏کند. اما عارف محقق سید حیدر آملى جمله را روایتى از پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) مى‏داند. جامع الاسرار و منبع الانوار، ص: 8 و 121 .]

3-       انسان دارای قوه تحلیل و بررسی است . می تواند قضایا و مشکلات و مسائل را موشکافی و تحلیل کند . غوامض امور و رموزِ مُهِمّات را با تفکر و اندیشه توضیح دهد و نظریات را بوسیله بدیهیّات  کشف و کسب نماید و ابزار زندگانی و وسایل حیاتی خویش و مسکن و آسایشِ خود را به دلخواهِ خویش تغییر و تحوّل دهد و هر روز زندگانی نو و جدیدی برای خود ایجاد نماید و موانع  وعویصه های لایَنحَلّ را دفعة و یا تدریجا به مرور ایام حل و آسان سازد . می تواند وسائل و آلات مصنوعی و پیوندی از قبیل دست و پای مصنوعی و پیوند قلب و کُلیه برای خود تهیه نماید و در مواقع لزوم و ضروری از آن استفاده کند برخلاف حیوان که هیچ نوع قدرتی براینها ندارد و تحلیل و بررسی در او مرده است و اینها را درک نمی کند . مثلا شیری که در دام بیفتد قدرت فکری و اندیشه برای رهایی از دام را ندارد و یا اگر شاخ گاو یا حیوان دیگری در جنگ شکسته شود هیچ نوع اندیشه برای چاره جویی ندارد که مثلا یک شاخ مصنوعی از آهن و غیره بسازد تا در مواقع اضطرار از خود دفاع نماید بلکه با بی شاخی و نقص عضو تا آخر عمر می سازد ، نه از کسی شکایت و نه به کسی حکایت می کند . 

4-       ابزار و مآخذ و وسائل برای اقتناص و اصطیادِ علوم و شبکه اطلاعاتی برای انسان باز و وسیع است و از طُرُق مختلف و راه های متعدد می تواند کسب دانش و معرفت کند اعم از حواس خمسه ظاهره و باطنه و عقل . به استثنای عقل که ابزاری است برای اطلاعات کلیّات ، مجموعا ده تا حسّ برای انسان شماره کرده اند که هرکدام از اینها پلیس و جاسوسانی هستند در امور جزیی برای آن و عهده دار اطلاعات بخصوص هستند . هیچ کدام از اینها هیچوقت از پیام رسانی و از پست وظیفه و محل کارشان تخطّی و تخلف نمی کنند و کارشان را کما هو حَقُّه انجام می دهند . یعنی در واقع و نفس الأمر ، انسان  ، محسوسات و معقولات را با ابزار حسی و عقلی درک می کند بخلاف حیوان که شبکه اطلاعاتیش مُضَیًّق و محدود و منحصر به حواس خمسه ظاهره و وهم و خیال است که درک جزییات می کند و از عالَم معنی و معقولات نزدش خبری نیست . حَیَوان را خبر از عالم انسانی نیست .

خفتگان را چه خبر زمزمه مرغ سحر؟

                      حَیَوان را خبر از عالم انسانی نیست

از شیخ اجلّ سعدی شیرازی

5-      انسان یا جهان صغیر دارای دوبُعد بوده و جهان یا انسان کبیر هم دوبُعد دارد و احکام اسلام برای تنظیم و اصلاح هردوبُعد آمده است بُعد ظاهری و بُعد باطنی ، حسّی و عقلی ، مادی و معنوی ، لکن دستورات الهی بُعد دنیا را قَنطره و وسیله و آلت و ابزار برای آخرت قرار داده و آخرت را هدف و مقصد و غایت . قوله تعالی : وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ. سوره قصص آیه 77 .  به هرچیزی که خدا به تو عطا کرده ( از قُوا و نعمت های دنیا ) بکوش تا سعادت دار آخرت تحصیل کنی و بهراه ات را هم از ( نِعَم) دنیا فراموش مکن و تا توانی نیکی کن چنانکه خدا به تو نیکویی و احسان کرده و هرگز در روی زمین فتنه برمینگیز که خدا مفسدان را دوست نمی دارد . و در حدیث است (اَلدُّنْیا مَزْرَعَةُ الآخِرَةِ) . خواسته های انسان دوبُعدی است و با هر دوبُعد پیش می رود بخلاف حیوان که خواسته هایش فقط یک بُعدی و بُعد مادی است که جز چریدن و نشخوار کردن و شکم پر کردن و شهوت و لذتِ فانیه و داثِره ، هدفی و مقصدی ندارد و به هیچ دارای آرمان و خواسته های خود نیست .

6-      نظر انسان ( براساس فطرت پاکش و ... )  در افاده و افاضه و نفع رسانی عمومی است . یعنی نظر بر رفاه عموم مردم دارد و قانون گذاریش برای عالَمِ ناس است و برای عموم وضع می شود و کلیت در وضع قانون منظور است برخلاف حیوان که قانونش قانون صحرا و جنگل است و نفعش بالذّات جزیی و فردی است ، دارای کلیت و عمومیت نیست و محدود و مربوط به محیط زیست و زندگانی مکانی و زمانی اوست و با بیرون از محیط زندگانی خود سر وکاری ندارد .

7-      انسان اصل و زیر بنا و به منزله مرکز جهان هستی و واسطه در فیض و ایجاد سایر موجودات امکانی است . در حدیث  قدسی  چنین آمده است :  "قال الله تبارک و تعالی : لَولاک لَما خَلَقتُ الأَفلاکَ . ( ای پیامبر ص) اگر تو نبودی هر آینه افلاک را خلق نمی کردم . ودر دعای عدیله راجع به حضرت مهدی ( علیه السلام) است :بِبَقَائِهِ بَقِیَتِ الدُّنْیَا وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ وَ بِهِ یَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً. به باقی بودن حضرت مهدی ( علیه السلام) باقی است دنیا و به یُمن مَیمنتش روزی داده می شود ماورای او و به واسطه وجودش ثابت و برقرار است زمین و آسمان و به  واسطه او پُر می کند خداوند زمین را از حیث عدل وداد بعد از اینکه پُرشد زمین از حیث ظلم و ستم . وایضا ( در حدیث آمده ) : لَوْ لَا الْحُجَّةُ لَساخَتِ الْأَرْضُ بِاَهْلِها. اگر نبود حجت ( اعم از انبیاء و اوصیاء  علیهم السلام ) هر آینه فرو می گیرد زمین اهلش را . و بقیه موجودات امکانی بالنسبه به انسان  رو بنا  و فرع اند و به منزله محیطِ مرکز جهان هستی به شما می آیند .


[ لَوْ لَا الْحُجَّةُ لَساخَتِ الْأَرْضُ بِاَهْلِها. به این مضمون در اصول کافی کتاب الحجه ص 177ـ179 هفده روایت نقل شده است از جمله این روایت: وَلَولا ما فِی الأَرضِ مِنّا لَساخَت بِأَهلِها: اگر از ما فردی در روی زمین نباشد، هر آینه زمین اهلش را فرو می‌برد.]

8-      علم و اطلاعات انسان به اشیاء از ظواهر آن می گذرد و به اعماق و بواطن آن نفوذ و گذر می کند و می خواهد به حقیقت و واقعیت اشیاء آن طور که هستند برسد . در حدیث نبوی (ص) است :  رَب‌ِّ اَرِنِی‌ الأشیاءَ کَما هِی‌َ . پیغمبر اسلام (ص) از خداوند مجید می خواهد و طلب می کند پروردگارا بنمایان به ما اشیاء را آن طوری که هستند- برخلاف حیوان که دانشش سطحی است و با رنگ و ظواهر اشیاء سر وکار دارد و از این مرحله تجاوز نمی کند .

9-      انسان اغلب اوقات ، اعمال و افعالش را از روی رویَّه(اندیشه ) و تدبیر و تفکر انجام می دهد ، قضایا و قیاساتی برآن مترتب می کند و نفع و ضرر و مآل آن را می سنجد و بررسی و عاقبت اندیشی می نماید ، مصلحت و غایت و فائده و عواقب کار را توجیه و تحلیل می کند و منظور دارد . چه بسا لذت اعمال و افعالش مرهون و معلول مصلحت و غایت کارش می باشد . برخلاف حیوان که در کار و عملش مصالح و مفاسد و غایت و فائده آن کار را منظور ندارد ، فقط به لذت آن کار نظر دارد و بس .

10- یکی از مراتب ما بین انسان و سایر حیوانات این است که خداوند مجید در باره انسان لفظ ( کَرَّمْنا ) را بکار برده و لفظ ( کَرَّمْنا ) در قرآن یک بار بیشتر نیامده ، آن هم در باره انسان .  قوله تعالی : وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی‏ کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً سوره اِسراء آیه 70  .  ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا ، ( بر مَرکب های راهوار ) حمل کردیم و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کرده ایم ، برتری بخشیدیم.   

در باره حیوانات چنین لفظی و آیه ای( در قرآن کریم) نیامده است  . کرامت بنی آدم یا بواسطه انتساب به حضرت آدم ( علیه السلام ) است که اولین پیامبر خدا است یا بواسطه عقل کلّی است که خداوند در اینها به ودیعه گذاشت . در هر صورت حیوانات ، فاقد این دو  و  واجد عقل جزیی می باشند کما اینکه گذشت .

11- یکی دیگر از امتیازات انسان نسبت به سایر حیوانات ، اموری است که حیوان فاقد آن ها می باشد . اوّلا : به انسان تعلیم ِ اسماء شد . قوله تعالی : وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ. قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ. سوره بقره آیه 31 و 32  . و (خداوند ) یاد داد به آدم همه اسماء را و آنگاه حقایق آن اسماء را در نظر فرشتگان پدید آورد و فرمود : اسماءِ اینان را بیان کنید اگر در ادعای خود صادقید . گفتند : منزّهی تو ما نمی دانیم جز آنچه را تو به ما تعلیم فرمودی ، تو دانا و حکیمی .    ثانیا : به انسان تعلیم قرآن و بیان شد . قوله تعالی  : الرَّحْمَنُ ?1? عَلَّمَ الْقُرْآنَ ?2? خَلَقَ الْإِنْسَانَ ?3? عَلَّمَهُ الْبَیَانَ ?4? . سوره الرحمن آیه  1  تا 4 . خدای مهربان تعلیم کرد قرآن را  ،  آفرید انسان را ، تعلیم کرد به انسان بیان را .   ثالثا :  به انسان شرح صدر داده شده .  قوله تعالی :  أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ  . سوره  انشراح آیه 1  آیا سینه ات را ( از علم و معرفت و ایمان ) توسعه و وسعت نبخشیدیم ؟   .   رابعا : انسان  مسجود ملائکه شد . قوله تعالی ..............

...............     ادامه دارد ...................         ادامه دارد ..........       ......................

 

**امتیازات وفرق های بین انسان وحیوان

 ( سایت حکیم زین العابدین عسکری لشت نشایی)کلیک کنید

***********************************************************

**منظور از اینکه «دنیا مزرعه آخرت است» چیست؟

 شرحی برحدیث الدنیا مزرعة الآخرة(رساله کوتاه از شهیدثانی)





زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

***نسیم معرفت***

***نسیم معرفت***


به نام خدا

خاطره ای از امام خمینی به نقل از حجت الأسلام استاد محمد علی خزائلی  

 اِشراف خبری حضرت امام خمینی (ره) - خاطره ای از امام .... 


 ....خاطره ای آموزنده دیگر بنده از ایشان مربوط به اِشراف ایشان ( حضرت امام خمینی ره ) به اخبار و وقایع سیاسی و نیز اهتمام عملی ایشان به اخلاق است حجت الأسلام و المسلمین حاج شیخ محمود واحد از فضلای نجف آباد و دوست صمیمی مرحوم حاج سید احمد آقا بودند و از مبارزان قبل از انقلاب بودند . ایشان اعلامیه های حضرت امام را در زمان تبعید ایشان ، تایپ و تکثیر کرده و شبانه به منزل علماء می رساندند و پس از انقلاب نیز در دفتر امام در کنار مرحوم حاج احمد آقا فعالیت داشتند . بنده نیز در کنار ایشان در این قبیل فعالیت ها همکاری می کردم  ، از جمله یک بار حاج احمد آقا دستور دادند جمعی از دوستان از جمله آقای واحد ،  همه روزنامه های معروف را مطالعه کرده و خلاصه مطالب مهم آن را هر شب خدمت حضرت امام بفرستند . مدتی این کار در دفتر امام انجام شد و یک روز قرار شد برای گزارش کار و کسب تکلیف خدمت حضرت امام خمینی ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) برسیم لذا وقت ملاقات گرفتند و توفیق یافتیم خدمت ایشان شرفیاب شویم . ما با یکدیگر توافق کردیم که هر کدام نکته ای را خدمت ایشان عرض کنیم  اما وقتی وارد شدیم با هیبت و عظمت امام ( قُدِّسَ سِرُّهُ )  مواجه شدیم و آقای واحد چند کلمه ای بیشتر صحبت نکرد و کسب تکلیف برای ادامه کار کرد . اُبُّهت حضرت ایشان همه ما را گرفت به طوری که زبانمان بند آمد . امام ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) ابرو ها را بالا زدند و فرمودند :  نیازی نیست روزنامه ها را خلاصه کنید و برای من بفرستید . من خودم روزنامه ها را مستقیما مطالعه می کنم . این اتفاق در وقتی بود که نَعُوذُ بِالله امام  ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) را متّهم می کردند که کانالیزه شده و مستقیما در جریان مسائل نیستند و این نمونه ای از اشراف خبری امام ( قُدِّسَ سِرُّهُ )  است . در همین اثنا بود که بعضی از وزرای وقتِ آن زمان از بعضی روزنامه ها گله می کردند که علیهِ آنها مطلب می نویسند و از حضرت امام  ( قُدِّسَ سِرُّهُ ) در خواست کردند که سفارش کنند که از این روِیّه جلوگیری شود. حضرت امام ( قُدِّسَ سِرُّهُ )  نیز پذیرفتند چرا که عنایت داشتند غیبت و تهمت ، منحصر به گفتار نیست و شامل نوشتار نیز می شود .این نیز مصداقی از اخلاق عملی آن بزرگوار بود .

منبع :  نشریه حریم امام (ره) شماره 222  سوم تیر 1395   ص 8 .

 

** توجه :  خاطره ای که در بالا ذکر شد مطلبی بود که استاد محمد علی خزائلی در نشریه حریم امام شماره 222 ص 8 در قالب مصاحبه بیان کرده بودند و بنده در تاریخ هفدهم خرداد 1395 هرچه در اینترنت جستجو کرده بودم  بیان این خاطره از طرف ایشان در اینترنت وجود نداشت لذا در همین تاریخ این خاطره را از نشریه حریم امام   تایپ کردم تا علامندان از آن به طور عموم بهره مند گردند  .

 



زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

 

 

 ایران خبر : سیاری از افراد که آداب و اخلاقِ رفتاری را فراموش کرده اند ، عادت کرده اند که مُدام رفتار دیگران را زیر ذرّه بین ببرند و کنکاش کنند که این عادتِ زشت آنها به سرگرمی کلاسیکی تبدیل شده است ، به طوری که نمی توانند لحظه ای از آن غافل شوند .
در هیچ فرهنگ و آیینی، بی اخلاقی و پشت سر دیگران حرف زدن کار قشنگ وجالبی نیست و الگوی رفتاری ناپسندی محسوب می شود، اما متاسفانه بعضی ها با پیروی و رواج این الگوی رفتاری، احساس رضایت خاصی در زندگی دارند!

ورود اصطلاح "خاله زَنَک"  
هنوز مشخص نیست که اصطلاح "خاله زَنَک بودن" از کجا وارد ادبیات ما شده است. در فرهنگ لغت دهخدا تعبیر "شخصی دارای رفتار و گفتار مبتذل، سخن چین و پی گیرِ موضوع های بی اهمیت و غیرجدی" برای آن در نظر گرفته شده است. اما این طور به نظر می رسد که معنی این واژه یعنی کسی که علاقه ای زیادی دارد مسائلی را بداند که به هیچ عنوان به وی مربوط نمی شود.
 
استفاده از واژه
"خاله زَنَک" و باب شدن آن در اجتماع شاید به زمان های خیلی دورتر بر می گردد، زمانی که حضور زنان در اجتماع خیلی کمرنگ بود و بیشتر وقت خود را  در مورد چرا و چگونگی زندگی اطرفیان می گذراندند و با این نوع رفتار شناخته می شدند.
 
اما امروزه این الگوی زشت رفتاری مختص خانم ها نیست و نمی توان تفاوتی بین  زن و مرد برای آن قائل شد. در بسیاری از موارد شاهد هستیم که آقایان هم برای اینکه از قافله سخن رانیِ بیهوده عقب نمانند وارد بازی های
"خاله زَنَک"  شده اند که البته باید در مورد آنها واژه"عمو مَردَک"را به کار برد.
 

**« اصطلاحِ خاله زَنَک» یا « عمو مَردَک »  

 
مسئله مهم این است که این رفتار زشت و غیر اخلاقی برای هر فردی چه خانم و چه آقا ناپسند است. دلایلی از قبیل عدم موفقیت های کاری و تحصیلی در زندگی، عقده های حقارت که گاهی به کینه ورزی تبدیل می شود، برآورده نشدن آرزوهای کوچک و بزرگ باعث می شود فرد تلاش کند دیگران را تخریب کند تا از ناتوانی های خود چشم پوشی کند.به همین دلیل است که توصیه می شود با یک روش منطقی در برابر این افراد چه "خاله زنک" باشند و چه "عمو مردک" رفتار کرد.
 
همه افراد در رفتارهای خود با خُلق و خوی متفاوت و متضاد برخورد می کنند. همه ما گاهی آرام، تندخو، متفکر، بی خیال، خوشحال، ناراحت، بی حوصله، با انگیزه، با انرژی، سست و ... هستیم. با کمی دقت متوجه می شویم که ما انسان ها گاهی نماد واقعی جمع ضد و نقیض ها هستیم.
 


مدیریت و کنترل رفتار

 
در این بین کسی موفق است و زندگی همراه با آرامشی را خواهد داشت که بتواند بر رفتار خود کنترل و مدیریت داشته باشد و اخلاق مناسبی در برخورد با همه این تضادها داشته باشد. چون در زندگی روزمره با افرادی بسیاری چه آشنا و چه غریبه روبرو می شویم که دارای یکی از تضادهای اخلاقی هستند. پس با مدیریت و کنترل بر رفتار خود و روابط دیگران باید بتوانیم در برابر هیجانات و احساسات مقاومت کنیم. باید از ارتباط داشتن با افرادی که سلب آرامش می کنند دوری کنیم تا بتوانیم با آرامش و کمال  زندگی شخصی و اجتماعی داشته باشیم.

تفاوتی ندارد که با این افراد در کجا روبرو شویم، زیرا اینها در محل کار، جمع دوستان، اتوبوس و تاکسی، اقوام و فامیل، همسایه، کوچه و خیابان حضور دارند. همین افراد هستند که از دیگران برای شما سخن می گویند و حرف های شما را به دیگران انتقال می دهند و در این بین تشخیص حرف دروغ و راست آنها کار سختی است. گاهی این افراد از روی نادانی و ناآگاهی با گفتن حرف های ضد و نقیض درباره دیگران باعث اختلاف در زندگی می شوند.

مُسلّما هیچ کس از رویارویی و ارتباط داشتن با این افراد احساس رضایت نخواهد داشت، اما چه بخواهیم و چه نخواهیم افرادی همیشه برای سَرَک کشیدن در زندگی ها حضور دارند. این افراد با گستاخی و بی پروایی حرف ها را چه خوب و چه بد به دیگران انتقال می دهند، ممکن است این سخن پراکنی از فردی به فردی و از خانه ای به خانه دیگر رد و بدل  شود که این امر باعث تهدید برخی زندگی ها می شود. در اینجا نقش خانواده و بزرگترها باید پُررنگ باشد تا به این افراد اجازه ندهند "پایشان را از گلیم شان درازتر کنند"!

در زندگی کنونی باید با آگاهی و هوشیاری در مورد دیگران قضاوت کنیم. از قضاوت و پیش داوری یا عجله پرهیز کنیم و هر آنچه را که می شنویم به راحتی قبول و باور نکنیم. باید نشنیدن و به خاطر نسپردن بعضی حرفها را یاد بگیریم. از این طریق می توان در برابر کسانی که زندگی را با حرفهای یاوه و بیهوده تباه می کنند ایستادگی و مقاومت کرد. اگر هم نمی توان در برابر چنین افرادی مقاومت کرد باید از ارتباط داشتن با آنها دوری کنیم.

گاهی مجبور می شویم برای نشان دادن شخصیت واقعی این افراد به دیگران کاری صورت دهیم هر چند شاید کار صحیحی نباشد، اما برای نجات زندگی دیگران باید این کار انجام شود. می توان با کمی تامل و صبوری پیش رویم و بدون تعارف و با رک گویی حرف خود را مطرح نماییم تا واقعیت مشخص شود.
در برخورد با افراد « اصطلاحِ خاله زَنَک» یا « عمو مَردَک » نباید نگران حرف هایی که می زنند باشیم زیرا حرف های آنها بی پایه و اساس است و جز درگیری ذهنی و نگرانی ارمغان دیگری برای زندگی ها ندارند.

برخی از افراد یاوه گو خودشان متوجه این قضیه هستند که کسی از مصاحبت و ارتباط با آنها لذت نمی برد، گاهی هم تصمیم بر ترک رفتار زشت خود می گیرند اما موفق به ترک آن نمی شوند و دوباره همان  راهِ اشتباه را ادامه می دهند. گویا توانایی و جرات ندارند بیان و زبان خود را مهار کنند و هر آنچه را که می بینند و می شنوند بدون کم و کاست بیان می کنند. در برخی موارد هم از قوه تخیل خود استفاده می کنند و از "کاه کوه می سازند" تا تحویل دیگران دهند!

اما چقدر خوب است این افراد متوجه رفتار زشت و ناپسند خود شوند و درصدد تغییر آن برآیند، یاد بگیرند بدگویی دیگران را در جمع دوستان و اقوام بیان نکنند.  رفتار مثبت و پسندیده را جایگزین رفتارهای
« خاله زَنَک» یا « عمو مَردَک »کنند. اگر بتوانند قطعا موفق خواهند شد.
 
  ** گزارش از مَه جَبین محمدی - ایران خبر

http://www.irankhabar.ir/fa/doc/report/40410/%D8%A7%D8%B5%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%AD-%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%B2%D9%86%DA%A9-%DB%8C%D8%A7-%D8%B9%D9%85%D9%88-%D9%85%D8%B1%D8%AF%DA%A9

 



زندگی یعنی:  بخند هر چند که  غمگینی.ببخش هرچند که  مسکینی .  فراموش کن هرچندکه دلگیری . آری اینگونه

 

 

انسان مجموعه ای از جهان اثر حکیم عسکری گیلانی

 

***(نسیم معرفت)***

 

 

** از صفحه 30 تا ص 31 از کتاب ( انسان مجموعه ای از جهان ، اثر مرحوم علامه حکیم زین العابدین عسکری گیلانی لشت نشایی ) :

 

 

به نام خدا

**انسان مِحور و اساس هستی است


اصالت و طُفیلی

در نظام طولی آفرینش ، انسان آخرین موجودی است که پا به عرصه هستی گذاشته  و از لَیسیّتِ صِرفه ( از کَتمِ عدم ) قَدَم به صحنه اَیسیّت ( عرصه وجود ) نهاده است . به قول حافظ شیرازی :

ما بدین در نه پی حِشمت وجاه آمده ایم    از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

رهرو منزل عشقیم و ز سر حدّ عدم   تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم

در واقع انسان ، موجودِ اصیل و رمز جهان هستی و عُصاره و اختصاری است از کلّ نظام آفرینش و سایرین ، وجودشان ، طُفیلی و تَبَعی از انسان می باشد .

انسان ، موجودی است مرموز و مَلغوز( پیچیده ) و مخلوقی است ناشناخته [ که اَلِکسیس کارِل در این باره کتابی به نام « انسان موجودی ناشناخته » نوشته است   و حضرت امیرالمؤمنین «علیه السلام» نیز فرمود : اتَزْعَمُ انَّکَ جِرْمٌ‏ صَغْیِرٌ وَفیْکَ انْطَوىَ الْعالَمُ الْاکْبَر وَانْتَ الْکِتابُ الْمُبِیْنُ الَّذِى بِاحْرُفِهِ یَظْهَرُ الْمضْمَرُ . دَوَائُکَ فِیکَ وَ لاَتَعلَمُ وَ دَائُکَ مِنکَ وَ لاَ تَشعُرُ . آیا گمان کرده ای که تو یک جسم و جِرم و ماده کوچکی هستی در حالی که در تو عالَم بزرگی نهفته است.  تو کتاب مُبین و روشنی هستی که با حروف آن پنهانی ها (حقایق نامعلوم و پنهانی  )آشکار می شود! داروی تو در خودت است و نمی دانی و ناآگاهی و درد تو  هم از خود تو است و نمی اندیشی . «دیوان منسوب به  على علیه السلام: 175. شرح الاسماء الحسنى: 1/ 12.» ]    و دریایی است ژرف و عمیق و اقیانوسی است بی کران و بی نهایت و گوهری است گرانبها . هنوز غوّاصانِ تفکر و اندیشه و صاحبان عقل و رَوِیّه ( فکر و اندیشه )  به حقیقت معانیش کَما هُوَ حَقُّهُ  پی نبرده اند .

افلاطون در باره انسان معتقد است که او زُبده (عُصاره ) وجود و نُخبه عالَمِ امکان می باشد و او خود ، عالَم صغیر است ( رجوع به کتاب سیر حکمت در اروپا جلد 1 ص26)  ،  و  نُخبه ، بهترین موجود و مخلوق را گویند .

قالَ الشَّیخُ الرَّئیس فی خُطبةِ رسالَة  :  اَلحَمدُ لِلهِ الَّذی  خَلَقَ الأِنسانَ وَ خَلَقَ مِن فَضالَتِهِ سایِرَ الأَکوانِ .  بوعلی سینا ( ره )  فرموده است : حمد برای خدایی است که خلق کرد و آفرید انسان را و آفرید از زیادی او سایر هستی ها را .

قال اَبُوطالِب اَلمَکِّی : اِنَّ الأَفلاکَ تَدُورُ بِأَنفاسِ بَنِی آدَم َ(نقل از کتاب قوت القلوب) . ابوطالب مَکِّی گفت : به درستی که افلاک  بواسطه نَفَس های بنی آدم  دَور می زند  و می چرخد.

قَالَ مُحی الدِّینِ العَربِی :  اَلحَمدُلِلهِ الَّذی جَعَلَ الأِنسانَ الکامِلَ مُعَلِّمَ المَلَکِ وَ اَدارَ سُبحانَهُ وَ تَعالَی تَشریفا وَ تَنویها بِأَنفاسِهِ الفَلَکَ .( نقل از کتاب سُبحة الحقّ )  . مُحیِ الدین عربی گفته است :  حمد و سپاس خدایی را که  انسان کامل را استاد ملائکه قرار داده است و خداوندِ سبحان به علت شَرَف و رفعت نفسِ او ، فَلَک را  به چرخش در آورده است .

   

 



<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
.: Weblog Themes By Pichak :.



بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 96
کل بازدیدها: 254427

تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک

  • خرید رپورتاژ آگهی دائمی | خرید رپرتاژ آگهی
  •