سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گیلان نشاط
 

محل درج آگهی و تبلیغات
 

 

Image result for ?حجت هاشمی خراسانی?‎

***نسیم معرفت***

 

 

***  شعری بسیار زیبا و عالی از آیة الله سید علی حُجت هاشمی خراسانی از سادات موسوی در وصف امام زمان (عج)


             (اَبو مُعین حَمیدُ الدّین سیّد عَلِیّ حُجت هاشمی خُراسانی)



تذکر مهم : اینجانب سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی  مُفتَخرم  که در آستانه میلاد با سعادت  و سراسر نور حُجت ثانی عَشَر و  قُطب دائره امکان  و مُنجی عالَم بشریّت ، توفیقی نصیب شد تا  این شعرِ ناب  از آیة الله سیّد علی حُجت هاشمی خراسانی را  که در وصف حضرت حُجّة بن الحَسَن العسکری   (عَلَیهِِما السَّلامُ ) سروده اند در تاریخ  29  /  1  /  1398  تایپ کنم  و در (وبلاگِ نسیم معرفت)  منتشر سازم .  امیدوارم  که این کار ناقابل سبب خوشنودی آن عزیز سفر کرده باشد .

 

گر دل سنگ تو بر ما مهربان می شد چه می شد

گر لبِ لعل تو بر ما رایگان می شد چه می شد

خسته و آزرده گشته در ره وصل تو ای دوست

دیدن رویت نصیب عاشقان می شد چه می شد

مر مرا اندر همه عالَم نباشد آشیانه

بر سَرِ کویت مرا گر آشیان می شد چه می شد

گشته ام چون مو برای دیدن  روی نکویت

گر گل رویت انیس بُلبلان می شد چه می شد

ای دو زُلفِ تو کَمَندِ هر خردمندِ برومند

گر دو دستم را کَمَند از گیسوان می شد چه می شد

تا به کی بایست اندر آتش هِجرت بسوزم

گر یکی مَعذور از این امتحان می شد چه می شد

تو نکو دانی مرا و من نکو خود می شناسم

اِمتحان گر مُنعَدِم اندر میان می شد چه می شد

از شرابِ لَعل فامت جُرعه ای ما را بنوشان

جُرعه ای گر زان بکام مَیکَشان می شد چه می شد

خانه دل کرده ام از هر خسی جاروب و خالی

گر دلم مَر حضرتت را میزبان می شد چه می شد

من شنیدستم بمهمانی روی هر شب به جایی

گر شبی ما را جمالت میهمان می شد چه می شد

هر کسی را توشه ای پنهان ز دیدارِ نکویت

قسمت این خسته گر اندر عَیان می شد چه می شد

ای سُلَیمانِ زمان ای حاکِم اندر مُلکِ امکان

گر ترا یک نَظْرَه بر ما دوستان می شد چه می شد

نی غلط گفتم  ترا بر ما هزاران لُطف و مِهر است 

ار به ظاهر رحمتی بر شیعیان می شد چه می شد

ای که اندر عفو و بخشش بی مِثال و بی نظیری

بخششت گر شاملِ این عاصِیان می شد چه می  شد

حُجَّتِ افسرده دل  در  انتظارِ  دیدنِ  تو

گر لقایی قسمت این بی نشان می شد چه می شد

 

*  توضیحی کوتاه در باره مصرع اول از شعر مذکور :


گر دل سنگ تو بر ما مهربان می شد چه می شد  ....

 

یکی از چیزهایی که در اشعار عُرَفاء عالیمقام مُتعارف است  مسئله مُعاتَبه با معشوق است که عاشق جهت تحریک و جلب توجه معشوق به سوی خویش  با او معاتبه می کند . گاهی عاشق به معشوقش می گوید : تو خیلی بی وفایی ، قرار اینگونه نبوده ، چرا توجهی به من بیچاره نمی کنی   و نمونه هایش در اشعار حافظ دیده می شود . مثل این شعر از حافظ که می فرماید :

چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری

سرگرانی صفت نرگس رَعنا باشد


کلمه سر گرانی  به معنای  سنگینی در رفتار و بی اعتنایی و تکبر و غرور  آمده است.


در لسان ادعیّه معصوین علیهم السلام نیز دلال و عتاب و ... به معشوق  با توجه به مقاماتشان  در نزد خداوند متعال وارد شده است .


در آغازین  شعر فوق از  آیت الله حجت هاشمی خراسانی  جهت جلب نظر آن حضرت به سوی خود چنین گفته است :

 

گر دل سنگ تو بر ما مهربان می شد چه می شد

گر لبِ لعل تو بر ما رایگان می شد چه می شد

 

یعنی آقا جان  از اینکه عمری  این همه داد و فریاد می کنم گویا دل نازنینت  سخت شده و به ما توجهی نمی فرمایی ....


 

تذکر مهم : اینجانب سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی  مُفتَخرم  که در آستانه میلاد با سعادت  و سراسر نور حُجت ثانی عَشَر و  قُطب دائره امکان  و مُنجی عالَم بشریّت ، توفیقی نصیب شد تا  این شعرِ ناب  از آیة الله سیّد علی حُجت هاشمی خراسانی را  که در وصف حضرت حُجّة بن الحَسَن العسکری   (عَلَیهِِما السَّلامُ ) سروده اند در تاریخ  29  /  1  /  1398  تایپ کنم  و در (وبلاگِ نسیم معرفت)  منتشر سازم .  امیدوارم  که این کار ناقابل سبب خوشنودی آن عزیز سفر کرده باشد .

 

http://nasimemarefat.parsiblog.com/Posts/4948/  + وبلاگ نسیم معرفت



         Related image   

***نسیم معرفت***

تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی                          

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا (2) مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا (3) وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا (4) مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلا لآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ یَقُولُونَ إِلا کَذِبًا (5) فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا (6) إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا (7) وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیْهَا صَعِیدًا جُرُزًا (8)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

حمد مخصوص خدایى است که این کتاب (آسمانى) را بر بنده(برگزیده)اش نازل کرد، و هیچ گونه کژى و کجی و انحرافی در آن قرار نداد. (1)در حالى که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهاى (آسمانى) دیگراست . تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند . و مؤمنانى را که کارهاى شایسته انجام می دهند، بشارت دهد که پاداش نیکویى براى آنهاست. (2)(همان بهشت بَرین و بالا) که جاودانه در آن خواهند ماند. (3)و (نیز) آنها را که گفتند: «خداوند، فرزندى (براى خود)انتخاب کرده است‏»، انذار کند. (4)نه آنها (هرگز) به این سخن یقین دارند، و نه پدرانشان . سخن بزرگى از دهانشان خارج می شود . آنها فقط دروغ می گویند. (5)گویى می خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى اگر به این گفتار ایمان نیاورند . (6)ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها رابیازماییم که کدامینشان بهتر عمل می کنند. (7)(ولى) این زَرق و برقها پایدار نیست، و ما (سرانجام) قِشر روى زمین را خاک بى گیاهى قرار می دهیم. (8)

* اَلسُّورَةُ تَتَضَمَّنُ الدَّعوَةَ إِلَى الأِعتِقادِ الحَقِّ وَ العَمَلِ الصّالِحِ بِالأِنذارِ وَ التَّبشیرِ کَما یُلَوِّحُ إِلَیهِ مَا افتُتِحَت بِهِ مِنَ الآیَتَینِ وَ مَا اختُتِمَت بِهِ مِن قَولِه ِ تَعالى: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً». سوره کهف با انذار(تهدید) و تبشیر(بشارت) ،  به اعتقاد و باور و عقیده حق و عمل صالح دعوت مى کند  به گونه ای که محتوای دو آیه اول از این سوره به این مطلب مذکور (اعتقاد و باور و عقیده حق و عمل صالح) ،اشاره می کند    و همچنین آخرین آیه از این سوره (آیه 110) که مى فرماید «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» به مطلبی که ذکر شده اشاره دارد .

* وَ فیها مَعَ ذلِکَ عِنایَةُُ بالِغَةُُ بِنَفیِ الوَلَدِ کَما یَدُلُّ عَلى ذلِکَ تَخصیصُ إِنذار ِ القائِلینَ بِالوَلَدِ بِالذِّکرِ ثانِیاََ بَعدَ ذِکرِ مُطلَقِ الأِنذارِ أَوَّلاََ أَعنی وُقُوعَ قَولِهِ: «وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا» بَعدَ قَولِهِ: «لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ».  و در این سوره مسأله نفى فرزند داشتن خدا مورد عنایت و توجه زیادى واقع شده است به گونه ای که نخست همه مردم و بدکاران را به طور مطلق و به نحو عموم انذار می کند و بعد دوباره تهدید و انذار را به کسانى اختصاص مى دهد که براى خدا فرزند قائل شده اند، یعنى بعد از آنکه در آیه دوم به نحو عام  مى فرماید:  «لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ» مجدّدا در آیه سوم به نحو خاص مى فرماید: «وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا».و به عبارت دیگر خداوند با انذارِ عام و خاص در آیات دوم و سوم از سوره کهف ، نفی فرزند داشتن خدا را مورد توجه و عنایت قرار داده است .

* فَوَجهُ الکَلامِ فیها إِلَى الوَثَنِیّینَ القائِلینَ بِبُنُوَّةِ المَلائِکَةِ وَ الجِنَّ و َ المُصلِحینَ مِنَ البَشَرِ وَ النَّصارَى القائِلینَ بِبُنُوَّةِ المَسیحَ (عَلَیهِِ السَّلامُ) وَ لَعَلَّ الیَهُودَ یُشارِکُونَهُم فِیهِ حَیثُ یَذکُرُ القُرآنُ عَنهُم أَنَّهُم قالُوا: عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ (سوره توبه آیه 30) .

پس در این آیه شریفه روى سخن با دوگانه پرستان و بت پرستان است که قائل به فرزندى ملائکه و جن و مُصلحین بشر براى خدا هستند، و همچنین خطاب به نَصارى (مسیحیان) است که قائل به فرزندى مسیح (عَلَیهِِ السَّلامُ) براى اویند و بعید نیست که یهود هم در مسئله اِتِّخاذِ وَلَد و فرزند برای خدا با آنها ( بت پرستان و نَصاری)  شریک و هم عقیده باشند  چون خود قرآن از یهود نقل کرده که آنها گفته اند  : عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ . عزیر پسر خدا است .(سوره توبه آیه 30)

* وَ غَیرُ بَعیدِِ أَن یُقالَ إِنَّ الغَرَضَ مِن نُزُولِ السُّورَةِ ذِکرُ القِصَصِ الثَّلاثِ العَجیبَةِ الَّتی لَم تُذکَر فِی القُرآنِ الکَریمِ إِلّا فِی هذِهِ السُّورَةِ وَ هِیَ قِصَّةُ أَصحابِ الکَهفِ وَ قِصَّةُ مُوسى وَ فَتاهُ فِی مَسیرِهِما إِلَى مَجمَعِ البَحرَینِ وَ قِصَّةُ ذِی القَرنَینِ ثُمَّ استُفیدَ مِنها ما استُفرِغَ فِی السُّورَةِ مِنَ الکَلامِ فِی نَفیِ الشَّریکِ وَ الحَثِّ عَلَى تَقوَى اللهِ سُبحانَهُ.

وَ السُّورَةُ مَکِّیَّةُُ عَلى ما یُستَفادُ مِن سِیاقِ آیاتِها وَ قَدِ استُثنِیَ مِنها قَولُهُ: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ«اَلآیَةَ»  وَ سَیَجیءُ ما فِیهِ مِنَ الکَلامِ.

و بعید نیست گفته شود که غرض و هدف از نزول این سوره بیان و ذکر سه داستان شگفت انگیز می باشد که در قرآن کریم جز در این سوره ذکر نشده است و آن ها عبارتند از 1-  قصّه و ماجرای اصحاب کَهف  2- داستان موسى و آن جوانى که در مسیرشان به سمتِ مَجمَعُ البَحرَین همراهش بود(تا حضرت موسی ع در آنجا براساس نشانه هایی که از طرف خدا داشت به حضرت خضر برسد و به شاگردیش نائل آید و از محضرش بهره مند گردد)  3- حکایت و ماجرای ذِى القَرنین . و سپس از این سه داستان استفاده می شود که نهایت چیزی که کوشش شده در این سوره عبارت است از اثبات  و بیان نفى شرک و شریک برای خدا و تشویق بر تقوى و ترس از خداوند است.

و این سوره به طورى که از سیاق آیاتش استفاده مى شود از سوره های مکّی محسوب می گردد اما آیه  28 سوره کهف یعنی آیه «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ...» طبق نظر برخی از مفسرین  از مکّی بودن استثناء شده است و جزء آیات مکّی نمی باشد و به زودى در باره این آیه بحث خواهیم کرد.  («اَلآیَةَ» یعنی ادامه آیه را دنبال کنید)

* قَولُهُ تَعالى: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) قَیِّمًا.

اَلعَِوَجُ بِفَتحِ العَینِ وَ کَسرِها  : اَلأِنحِرافُ ، قالَ فِی المَجمَعِ : اَلعَوَجُ بِالفَتحِ فِیما یُرى کَالقَناةِ وَ الخَشَبَةِ وَ بِالکَسرِ فِیما لا یُرى شَخصاََ قائِماََ کَالدّینِ وَ الکَلامِ. اِنتَهى.

کلمه «اَلعَِوَجُ» - به فتح عین و به کسر آن - به معناى انحراف است. مرحوم طبرسی صاحب کتابِ مجمع البیان مى گوید : اَلعَوَجُ - به فتح عین - در مورد کجى و انحرافی است که محسوس و قابل مشاهده می باشند مانند کجی و انحراف نیزه و چوب  و کلمه «اَلعِوَجُ» -به کسر عین- در مورد کجی و انحرافی است که نادیدنى است . ( انحراف در چیزی که به صورت یک شئ و یک شخص قائم و استوار دیده نمی شود در حالی که در واقع باید به صورت یک شئِ قائم و استوار دیده شود)  .مانند انحراف و کجی در دین و اعتقادات و انحراف در کلام و سخن . ( دین و کلام باید از نظر عقل و منطق و قواعد ...  قائم و استوار باشند و اگر چنین نباشند دچار کجی و انحراف هستند و اینگونه انحراف ها با چشم بصیرت و دقت های عقلی و فکری و ... قابل درک است ) .    (اِنتَهى : یعنی اِنتَهی کَلامُهُ یعنی پایان یافت کلام و سخنِ صاحب مجمع البیان در باره معنای کلمه«اَلعَِوَج» )

* وَ لَعَلَّ المُرادُ بِما یُرى وَ ما لا یُرى ما یَسهُلُ رُؤیَتُهُ وَ ما یُشکِلُ کَما ذَکَرَهُ الرّاغِبُ فِی المُفرَداتِ بِقَولِهِ: اَلعَوَجُ - بِالفَتحِ - یُقالُ فیما یُدرَکُ بِالبَصَرِ سَهلاََ کَالخَشَبِ المُنتَصَبِ وَ نَحوِهِ . وَ العِوَجُ - بِالکَسرِ - یُقالُ فیما یُدرَکُ بِالفِکرِ وَ البَصیرَةِ کَما یَکُونُ فِی أَرضِِ بَسیط ِِ یُعرَفُ تَفاوُتُهُ بِالبَصیرَةِ وَ کَالدّینِ وَ المَعاشِ . اِنتَهى.

فَلا یَرِدُ عَلَیهِ ما فِی قَولِهِ تَعالى: « لاتَری‏ فیها عِوَجاً - بِکَسرِ العَینِ -وَ لا أَمْتاً »: طه: 107 فَافهَمْ.

و شاید منظور ازانحرافِ مرئى و دیدنی آن است  که انحرافش به سهولت و آسانی دیده مى شود و مقصود از انحرافِ نامرئى و نادیدنی آن است که کجی و انحرافش به آسانى مشاهده نمی شود کما اینکه راغب اصفهانی در مفرداتش چنین گفته است: (اَلعَوَجُ ) -به فتحِ عین- کجى ها و انحراف هایی را گویند که با چشمِ سَر به آسانى دیده مى شوند، مانند کجى چوبى که در زمین نصب شده باشد  ولى (اَلعِوَجُ ) -به کسرِ عین- به کجى هائى گفته می شود که با تفکر و دقت نظر و با بصیرت و بینش تشخیص داده مى شوند، مانند انحراف و اِنحِنایى که در زمین هموار و مسطح است که تفاوت و کمی و زیادی و پستی و بلندی و کجی و انحرافش را  متخصصین و کارشناسان با کارشناسی دقیق مى توانند بفهمند و تشخیص دهند، و نیز مانند انحراف در دین و زندگى  ( کجی و انحراف در دین و زندگی را نیز متخصصین و کارشناسان با کارشناسی دقیق مى توانند بفهمند. برخی ها یک عمر از نظر دین و زندگی در کجراهه و کجی و انحراف بسر می برند و عقیده و روش زندگی خویش را درست می پندارند و حتی  ممکن است به حسب ظاهر مقبول دیگران باشند ولی با دقت نظر می توان دریافت که از نظر عقیده و دین و روش زندگی در خطا و انحرافند!!! )

پس طبق معنایی که راغب اصفهانی در باره کلمه (اَلعِوَجُ) بیان نموده است دیگر اشکال و ایرادی به آیه شریفه « لاتَری‏ فیها عِوَجاً - بِکَسرِ العَینِ -وَ لا أَمْتاً » وارد نمى شود - دقت بفرمائید. (در این آیه شریفه ممکن است اشکال و ایراد شود که (عِوَجاً) و (أَمْتاً) به یک معنا است و با وجود کلمه (عِوَجاً) نیازی به کلمه (أَمْتاً) نیست ؟ در پاسخ گفته می شود که با توجه به معنایی که راغب اصفهانی درباره کلمه «عِوَج» گفته است می توان دریافت که  مراد از (عِوَجاً) کجی و انحرافی است که با دقت نظر فهمیده می شود (انحراف و کجی غیر ظاهری) و مراد از ( أَمْتاً) ناهمواری و پستی و بلندی و کجی و انحراف ظاهری است . پس این دو کلمه به یک معنا نیستند بلکه هر یک به یک مرتبه ای از انحراف و کجی اشاره دارد .

* وَ قَد افتَتَحَ «تَعالى» اَلکَلامَ فِی السُّورَةِ بِالثَّناءِ عَلى نَفسِهِ بِما نَزَّلَ عَلى عَبدِهِ قُرآناََ لا اِنحِرافَ فِیهِ عَنِ الحَقِّ بِوَجهِِ وَ هُوَ قَیِّمُُ عَلى مَصالِحِ عِبادِه ِ فِی حَیاتِهِمُ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ فَلَهُ کُلُّ الحَمدِ فِیما یَتَرَتَّبُ عَلى نُزُولِهِ مِنَ الخَیراتِ وَ البَرَکاتِ مِن یَومِِ نَزَلَ إلى یَومِ القِیامَةِ فَلا یَنبَغی أَن یَرتابَ الباحِثُ النّاقِدُ أَنَّ ما فِی المُجتَمَعِ البَشَری مِنَ الصَّلاحِ وَ السَّدادِ مِن بَرَکاتِ ما بَثَّهُ الأَنبِیاءُ الکِرامُ مِنَ الدَّعوَةِ إِلَى القَولِ الحَقِّ وَ الخُلقِ الحَسَنِ وَ العَمَلِ الصّالِحِ وَ أَنَّ ما یَمتازُ بِهِ عَصرُ القُرآنِ فِی قُرُونِهِ الأَربَعَةِ عَشَرَ عَمّا تَقَدَّمَهُ مِنَ الأَعصارِ : مِن رَقِیِّ المُجتَمَعِ البَشَری وَ تَقَدُّمِهِ فِی عِلمِِ نافِعِِ أو عَمَلِِ صالِحِِ ، لِلقُرآنِ فِیهِ أَثَرُهُ الخاصُّ وَ لِلدَّعوَةِ النَّبَوِیَّةِ فِیهِ أَیادیهَا الجَمیلَةِ (اَلجَلیلَةِ) فَلِلّهِ فِی ذلِکَ الحَمدُ کُلُّهُ.  وَ مِن هُنا یَظهَرُ أَنَّ قَولَ بَعضِهِم فِی تَفسیرِ الآیَةِ : یَعنِی : قُولُوا : اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ ... «إلَخ» لَیسَ عَلى ما یَنبَغِی.

خداوند مُتعال در این سوره کلامش را با ثناء و ستایش و سپاسِ خود افتتاح و آغاز فرموده است و بدین گونه خود را ستوده که: قرآنى بر بنده اش نازل کرده که هیچ انحرافى از حق در آن نیست  و آن کتاب ، قَیِّم و بپادارنده مصالحِ بندگانش در زندگى دنیا و آخرت است (و از عهده این کار به خوبى برمى آید) ، همه حمدها در رابطه با  خیرات و برکاتی که از نزول قرآن از روز نزول تا روز قیامت ناشی می شود و بر آن مترتب می گردد  برای  خداوند است . پس سزاوار نیست که هیچ پژوهشگر و اهل بحث و اهل تحقیقی تردید کند در اینکه: آنچه از صلاح و سَداد و درستی که در جوامع بشرى به چشم مى خورد مانند دعوت به قول حق (عقیده و گفتار درست) و خُلق نیکو و عمل صالح و غیره همه از برکات انبیاى کِرام است که در بین مردم  منتشر کرده اند و تخمى است که آنان با دعوت خود به سوى حق و حُسن خُلق و عمل صالح افشانده اند، و اینکه قرآن کریم در چهارده قرنى که از نزولش مى گذرد یعنی   (در عصر قرآن) ، امتیازش این است که تمدنى به بشر داده و ارتقاء و پیشرفتی بخشیده و علم نافع و عمل صالحى در بشر به وجود آورده است که مخصوص خود آن است و این کتاب آسمانی در عصر قرآن در طول چهارده قرن از نزولش ، اثرِ خاصّ و نقشِ ویژه ای در این امور داشته است و نیز برای دعوت نَبَوى در این امور یادشده  در قالب قرآن کریم ، مِنّت های  جمیل و بزرگی بر بشریت و انسان ها تا روز قیامت است، پس همه حمدها در رابطه با  خیرات و برکاتی که از نزول قرآن از روز نزول تا روز قیامت ناشی می شود ، براى خدا است. و با این بیان روشن مى شود اینکه بعضى از مفسرین در تفسیرِ این آیه(آیه 1)  می گویند که مراد از  آیه این است که این جمله را بگویید :  (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ ... ) این گفته و قولشان ، صحیح  و شایسته نمی باشد.....  ادامه دارد....

تفسیر سوره کهف بر اساسِ« متنِ عربی کتابِ اَلمیزان  جلد 13.علامه طباطبایی»

با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

************************************************
*تفسیرسوره کهف براساسِ«متنِ عربی کتابِ اَلمیزان جلد13.علامه طباطبایی+با ترجمه و توضیح مختصر از استاد سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی+سایت حکیم عسکری گیلانی لشت نشایی+کلیک کنید

 




 


تصویر مرتبط
***نسیم معرفت***


به نام خدا

 


** آیاورودسپاه به مسائل اقتصادی وسیاسی برخلاف نظرامام خمینی نیست؟


سؤال : سلام علیکم  .  آیا ورود سپاه به مسائل اقتصادی و سیاسی برخلاف نظر حضرت امام خمینی نیست  ؟


پاسخ :

علیکم السلام .   به محضر شریف تون عارِضم که حضرت امام خمینی«ر.ه» هرگز نظامیان (ارتش و سپاه و بسیج و...) را از فعالیت ها و خدمات اقتصادی و به تعبیر صحیح تر از «  فعالیت های عمرانی»  که منافع آن به ملت و کشور و نظام اسلامی عائد شود ، نهی و منع نفرموده است .  آری اگر نظامیان(ارتش و سپاه و...) در فعالیت های اقتصادی ، منحصرا برای منافع مالی و اقتصادی  و ثروت اندوزی خود کار کنند و خدمتی از این طریق به ملت و کشور نداشته باشند  در این صورت ، فعالیت ها و کارهای اقتصادی آنها  برخلاف منویات و نظرات امام خواهد بود . ارتش و سپاه پاسداران  از زمان حضرت امام تا کنون فعالیت های اقتصادی و ثروت اندوزی که منحصرا برای خود آنها باشد نداشته و ندارند و نمی توانند داشته باشند. قرار گاه سازندگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که مورد حمایت مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای است و  از جانب دشمنان انقلاب و اسلام مورد هجمه و تخریب قرار داشته و دارد و مورد توجه زیاد در داخل و خارج است و فعالیت های چشمگیری در عرصه های مختلف به نفع کشور و مردم و نظام  داشته و دارد ، هیچ یک از کارها و اقداماتشان برخلاف اصول و ضوابط نبوده و نیست و نخواهد بود .  . سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در واقع  ، نهادی نظامی ، فرهنگی ، عُمرانی می باشد که در شرح وظایف خود ذاتا هیچ گونه نقش اقتصادی که منحصرا برای خودش باشد ندارد و در اساسنامه تشکیل سپاه پاسداران در «ماده 10 -  چنین آمده است : [ ... مشارکت در عملیات امدادی به هنگام بروز بلایا و حوادث و انجام خدمات امدادی، آموزشی، تولیدی و جهاد سازندگی به درخواست‌ دولت و با رعایت کامل موازین عدل اسلامی در زمان صلح در حدی که به تشخیص شورای عالی سپاه، آمادگی رزمی لازم را برای انجام مأموریتهای‌خود از دست ندهد. ]  در واقع  اقدامات عمرانی و سازندگی و امدادی و آموزشی و ... در راستای وظایف سازمانی سپاه پاسدران انقلاب اسلامی جهت خدمت به انقلاب و کشور و مردم انجام می پذیرد نه اینکه اقدامات انتفاعی برای این نهاد مقدس باشد . روی این جهت چنین اقداماتی را  نمی توا ن عنوان فعالیت اقتصادی برای سپاه تلقی کرد  .بعلاوه طبق اصل 147 قانون اساسی ، نظامیان ، مُجاز به ورود در عرصه های عمرانی و اقتصادی برای خدمت کردن به ملت و نظام و کشور هستند. در اصل صدو چهل و هفت قانون اساسی چنین آمده است :  [ دولت باید در زمان صلح از افراد و تجهیزات فنی ارتش در کارهای امدادی، آموزشی، تولیدی، و جهاد سازندگی، با رعایت کامل موازین عدل اسلامی استفاده کند در حدی که به آمادگی رزمی آسیبی وارد نیاید.] عنوان ارتش در این اصل مذکور به معنای این نیست که اقدامات مورد اشاره در این اصل فقط برای ارتش باشد و شامل سپاه و بسیج نشود .پس توجه داشته باشید که دست خیانتی در کار است که سخنان امام خمینی را تحریف کنند و نظامیان و سپاه و ارتش و بسیج را تخریب نمایند .

و اما راجع به ورود  سپاه  در عرصه های سیاسی باید عرض کنم که اگر ماهیت تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بدانیم هرگز نمی توانیم بگوییم که سپاه در سیاست دخالت نکند و هرگز نمی توانیم به امام راحل نسبت بدهیم که امام ، سپاه را از ورود به سیاست منع کرده باشد!! اصلا این تناقض آشکار است !!!  مگر می شود نهادی که ماهیتش بر سیاست حسینی و انقلابی و تقابل ایدؤلوژیکی و اعتقادی صددرصدی با استکبار جهانی و دشمنان انقلاب است ، آن را از ورود در سیاست منع کنیم ؟!!ً  آری حضرت امام خمینی ، نظامیان اعمّ از ارتش و سپاه و بسیج و ... را از بازی های سیاسی و ورود در احزاب و گروه های سیاسی منع فرموده است اما این چه ربطی دارد به اینکه سپاه وارد سیاست نشود!! دشمنان داخلی و خارجی چنین القاءات شیطانی و تخریبی را در بین مردم رواج داده و  می دهد تا راه برای نفوذ اجانب و استکبار باز شود ...  زهی خیال باطل ... سپاه براساس ماهیت تشکیلاتی خود باید در سیاست ورود کند و این ، عینِ منویات امام عزیز است و  به فرمایش مرحوم آیت الله شهید مدرس سیاست عین دیانت ماست... و حضرت امام خمینی پیوسته مردم را به هوشیاری و حضور در صحنه و مراقبت نسبت به هجمه دشمنان سفارش می کرد و از سیاستی که منشعب از اسلام و قرآن و  ایمان است حمایت می نمود و با عبارات گوناگون مردم را به سیاست دعوت می کرد. : [ و اللَّه اسلام تمامش سیاست است‏».(صحیفه امام ج‏1 ص 270)- « اسلام دین سیاست است قبل از اینکه دین معنویات باشد».(صحیفه امام ج‏6 ص467) -« مسئله دخالت در سیاست در رأس تعلیمات انبیاست».(صحیفه امام ج‏15 ص 213)  ]

  اگر سپاه در سیاست ورود نکند( البته سیاستی که منطبق بر اسلام و انقلاب و عاشوراء باشدنه سیاسی کاری و سیاسی بازی و دَغَل کاری و شیطنت)  در این صورت باید جای سؤال و اشکال باشد که این رویه یعنی عدم ورود سپاه به سیاست  ، برخلاف راه و مشی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است . امام راحل از ورود نظامیان (ارتش و سپاه و...) در بازی های سیاسی و شرکت آنها در داخل احزاب و گروه های سیاسی منع می فرمود نه از سیاستی که سرچشمه در اسلام و قرآن و عاشوراء دارد و گرنه نمی فرمود که : و اللَّه اسلام تمامش سیاست است‏».(صحیفه امام ج‏1 ص 270) . امام خمینی در باره نظامیان(اعم از ارتش و سپاه و ...) چنین فرمود : [« قواى مسلح از هر قشرى که هستند، در حالى که باید داراى دید سیاسى باشند و هرگز کورکورانه عمل نکنند، نباید در امورى که سیاست بازان در آن دخالت دارند داخل شوند»..( صحیفه امام ج‏14 ص 71) ]


** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

17 تیر 1397 ه.ش

 


 




نتیجه تصویری برای بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش زیک گوهرند

 

***نسیم معرفت***

 

به نام خدا


بنی آدم اعضای  یکدیگرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها   را نماند   قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند  آدمی

 

گلستان سعدی با تصحیح حسین اُستاد ولیّ باب اول در سیرت پادشاهان حکایت 10 .


 


سؤالآیا بنی آدم اعضای یکدیگرند درست است یا بنی آدم اعضای یک پیکرند؟!!

 

پاسخ :


بنی آدم اعضای  یکدیگرند

 

در تمام نسخه های گلستان سعدی مگر دو یا سه مورد عبارت  ( بنی آدم اعضای یکدیگرند) آمده است . این مِصرَع از شعر سعدی (علیه الرحمه)  دو بخش دارد :  بنی آدم + اعضای یکدیگرند یا اعضای یک پیکرند . کلمه بنی آدم به معنای فرزندان آدم می باشد .  این کلمه  که « کُل» است بیانگر پیکره جامعه انسانی است که هزاران و میلیاردها عضو و اعضاء دارد. پس همه انسان ها در زیر مجموعه و عنوان « بنی آدم » جمع هستند و گوهر و حقیقت بنی آدم همان انسانیت و شرافت و نوع دوستی است که نقطه وحدت همه انسان ها و بشریت است ( تو کز محنت دیگران بی غمی - نشاید که نامت نهند آدمی )  .  اعضای یکدیگرند یعنی کمک کار و غمخوار یکدیگرند و معنای کنایی مراد است نه اینکه مراد اعضای ظاهری انسان مراد باشد که ظاهرا مرحوم استاد سعید نفیسی دچار این اشتباه شده و گفته است اگر « بنی آدم اعضای یکدیگرند» بخوانیم معنای مُضحکی دارد که مثلا من سر شما باشم و شما دست من  پس باید بخوانیم « بنی آدم اعضای یک پیکرند» !!!   اعضای یکدیگرند یعنی یار و یاور و غمخوار همند و  در عُرف هم گفته می شود فلانی دست شما است . فلانی پای شما است . یعنی کمک کار و یار و یاور شما است . اعضاء باید یکدیگر را مُعاضَدَت و حمایت کنند و در غم ها و شادی ها شریک هم باشند همانگونه که اعضای یک خانواده مهربان و صمیمی ، چنین هستند . همه بشریت عضو یک خانواده به نام بنی آدم اند .  اعضاء یکدیگر بودن یعنی تأثیر و تأثُّرِ مُثبت نسبت به هم داشتن .  به نظر بنده با وجود کلمه « بنی آدم» که دالّ بر پیکره جامعه انسانی است دیگر نیازی نیست که بگوییم :  بنی آدم اعضای یک پیکرند . چون یک پیکربودن در خود کلمه «بنی آدم» که به منزله «کُل» است وجود دارد . با توجه به مطالب ذکر شده نظر بنده این است که : بنی آدم اعضای یکدیگرند ، صحیح تر و یا مُتعیّنا همین باید صحیح باشد . اما اگر گفته شود : بنی آدم اعضای یک پیکرند ، در این صورت  این عبارت آن پیام و معنای « اعضای یکدیگرند» را  به طور صریح و واضح نمی رساند مگر اینکه بیت بعدی یعنی چو عضوی به درد آورد روزگار  ...   به آن ضمیمه شود که آن را توضیح دهد ولی اگر بگوییم : بنی آدم اعضای یکدیگرند ، معنای مُعاضَدَت و تعاوُن و کمک کار و غمخوار هم بودن را  که معنای کنایی است بطور صریح و روشن می رساند و بیت بعدی هم توضیح بیشتر در این باره است .همانگونه که بدن آدمی دارای اعضاء مختلف بیرونی و درونی است که هریک نسبت به دیگری تأثیر و تأثُّر دارند و اگر در یکی دردی پدیدار گردد دیگر اعضاء بی قرار شوند ،   پیکره جامعه انسانی نیز باید اعضایش چنین باشند که چو عضوی بدرد آورد روزگار - دگر اعضا را نماند قرار . پس بنی آدم اعضاء یکدیگرند و باید در ضرّاء و سَرّاء و سرد و گرم روزگار شریک و غمخوار هم باشند.

 

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

 

** آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی

 




نتیجه تصویری برای مظلومیت مولا علی ع

***نسیم معرفت***

 

** آن زمانی که دلِ حیدرِکرّار شکست+نسیم ادب

 

 

به نام خدا

آن زمانی که دلِ حیدرِ کرّار شکست

غم عالَم به دلِ مادرِ سادات نشست

 

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی




<      1   2   3   4   5   >>   >
.: Weblog Themes By Pichak :.



بازدید امروز: 22
بازدید دیروز: 27
کل بازدیدها: 250891

تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک

  • خرید رپورتاژ آگهی دائمی | خرید رپرتاژ آگهی
  •