***نسیم معرفت***
*** شعری بسیار زیبا و عالی از آیة الله سید علی حُجت هاشمی خراسانی از سادات موسوی در وصف امام زمان (عج)
(اَبو مُعین حَمیدُ الدّین سیّد عَلِیّ حُجت هاشمی خُراسانی)
تذکر مهم : اینجانب سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی مُفتَخرم که در آستانه میلاد با سعادت و سراسر نور حُجت ثانی عَشَر و قُطب دائره امکان و مُنجی عالَم بشریّت ، توفیقی نصیب شد تا این شعرِ ناب از آیة الله سیّد علی حُجت هاشمی خراسانی را که در وصف حضرت حُجّة بن الحَسَن العسکری (عَلَیهِِما السَّلامُ ) سروده اند در تاریخ 29 / 1 / 1398 تایپ کنم و در (وبلاگِ نسیم معرفت) منتشر سازم . امیدوارم که این کار ناقابل سبب خوشنودی آن عزیز سفر کرده باشد .
گر دل سنگ تو بر ما مهربان می شد چه می شد
گر لبِ لعل تو بر ما رایگان می شد چه می شد
خسته و آزرده گشته در ره وصل تو ای دوست
دیدن رویت نصیب عاشقان می شد چه می شد
مر مرا اندر همه عالَم نباشد آشیانه
بر سَرِ کویت مرا گر آشیان می شد چه می شد
گشته ام چون مو برای دیدن روی نکویت
گر گل رویت انیس بُلبلان می شد چه می شد
ای دو زُلفِ تو کَمَندِ هر خردمندِ برومند
گر دو دستم را کَمَند از گیسوان می شد چه می شد
تا به کی بایست اندر آتش هِجرت بسوزم
گر یکی مَعذور از این امتحان می شد چه می شد
تو نکو دانی مرا و من نکو خود می شناسم
اِمتحان گر مُنعَدِم اندر میان می شد چه می شد
از شرابِ لَعل فامت جُرعه ای ما را بنوشان
جُرعه ای گر زان بکام مَیکَشان می شد چه می شد
خانه دل کرده ام از هر خسی جاروب و خالی
گر دلم مَر حضرتت را میزبان می شد چه می شد
من شنیدستم بمهمانی روی هر شب به جایی
گر شبی ما را جمالت میهمان می شد چه می شد
هر کسی را توشه ای پنهان ز دیدارِ نکویت
قسمت این خسته گر اندر عَیان می شد چه می شد
ای سُلَیمانِ زمان ای حاکِم اندر مُلکِ امکان
گر ترا یک نَظْرَه بر ما دوستان می شد چه می شد
نی غلط گفتم ترا بر ما هزاران لُطف و مِهر است
ار به ظاهر رحمتی بر شیعیان می شد چه می شد
ای که اندر عفو و بخشش بی مِثال و بی نظیری
بخششت گر شاملِ این عاصِیان می شد چه می شد
حُجَّتِ افسرده دل در انتظارِ دیدنِ تو
گر لقایی قسمت این بی نشان می شد چه می شد
* توضیحی کوتاه در باره مصرع اول از شعر مذکور :
گر دل سنگ تو بر ما مهربان می شد چه می شد ....
یکی از چیزهایی که در اشعار عُرَفاء عالیمقام مُتعارف است مسئله مُعاتَبه با معشوق است که عاشق جهت تحریک و جلب توجه معشوق به سوی خویش با او معاتبه می کند . گاهی عاشق به معشوقش می گوید : تو خیلی بی وفایی ، قرار اینگونه نبوده ، چرا توجهی به من بیچاره نمی کنی و نمونه هایش در اشعار حافظ دیده می شود . مثل این شعر از حافظ که می فرماید :
چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری
سرگرانی صفت نرگس رَعنا باشد
کلمه سر گرانی به معنای سنگینی در رفتار و بی اعتنایی و تکبر و غرور آمده است.
در لسان ادعیّه معصوین علیهم السلام نیز دلال و عتاب و ... به معشوق با توجه به مقاماتشان در نزد خداوند متعال وارد شده است .
در آغازین شعر فوق از آیت الله حجت هاشمی خراسانی جهت جلب نظر آن حضرت به سوی خود چنین گفته است :
گر دل سنگ تو بر ما مهربان می شد چه می شد
گر لبِ لعل تو بر ما رایگان می شد چه می شد
یعنی آقا جان از اینکه عمری این همه داد و فریاد می کنم گویا دل نازنینت سخت شده و به ما توجهی نمی فرمایی ....
تذکر مهم : اینجانب سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی مُفتَخرم که در آستانه میلاد با سعادت و سراسر نور حُجت ثانی عَشَر و قُطب دائره امکان و مُنجی عالَم بشریّت ، توفیقی نصیب شد تا این شعرِ ناب از آیة الله سیّد علی حُجت هاشمی خراسانی را که در وصف حضرت حُجّة بن الحَسَن العسکری (عَلَیهِِما السَّلامُ ) سروده اند در تاریخ 29 / 1 / 1398 تایپ کنم و در (وبلاگِ نسیم معرفت) منتشر سازم . امیدوارم که این کار ناقابل سبب خوشنودی آن عزیز سفر کرده باشد .
http://nasimemarefat.parsiblog.com/Posts/4948/ + وبلاگ نسیم معرفت