سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گیلان نشاط
 

محل درج آگهی و تبلیغات
 

 

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی با صدور پیامی، ارتحال رفیق دیرین و همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی را تسلیت گفتند.

متن پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب اسلامی به شرح زیر است:

 بسم الله الرحمن الرحیم

انّا لله و انّا الیه راجعون
با دریغ و تأسف خبر درگذشت ناگهانی رفیق دیرین، و همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی، و همکار نزدیک سالهای متمادی در عهد جمهوری اسلامی جناب حجت‌الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی را دریافت کردم. فقدان همرزم و همگامی که سابقه‌ی همکاری و آغاز همدلی و همکاری با وی به پنجاه و نه سال تمام می‌رسد، سخت و جانکاه است. چه دشواریها و تنگناها که در این دهها سال بر ما گذشت و چه همفکریها و همدلیها که در برهه‌های زیادی ما را با یکدیگر در راهی مشترک به تلاش و تحمل و خطرپذیری کشانید. هوش وافر و صمیمیت کم‌نظیر او در آن سالها، تکیه‌گاه مطمئنی برای همه‌ی کسانی که با وی همکار بودند به ویژه برای اینجانب به شمار می‌آمد. اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهه‌هائی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بین‌الحرمین کربلای معلّی بود به کلی بگسلد و وسوسه‌ی خناسانی که در سالهای اخیر با شدّت و جدیت در پی بهره‌برداری از این تفاوتهای نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد.
او نمونه‌ی کم‌نظیری از نسل اوّل مبارزان ضد ستم‌شاهی و از رنج‌دیدگان این راه پرخطر و پرافتخار بود.
سال‌ها زندان و تحمل شکنجه‌های ساواک و مقاومت در برابر این همه و آنگاه مسئولیتهای خطیر در دفاع مقدس و ریاست مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و غیره، برگهای درخشان زندگی پر فراز و نشیب این مبارز قدیمی است.
با فقدان هاشمی اینجانب هیچ شخصیت دیگری را نمی‌شناسم که تجربه‌ای مشترک و چنین درازمدت را با او در نشیب و فرازهای این دوران تاریخ‌ساز به یاد داشته باشم.
اکنون این مبارز کهنسال در محضر محاسبه‌ی الهی با پرونده‌ئی مشحون از تلاش و فعالیت گوناگون قرار دارد، و این سرنوشت همه‌ی ما مسئولان جمهوری اسلامی است.
غفران و رحمت و عفو الهی را برای وی از صمیم قلب تمنا میکنم و به همسر گرامی و فرزندان و برادران و دیگر بازماندگان ایشان تسلیت عرض میکنم.
غفرالله لنا و له

سید علی خامنه‌ای
 19 دیماه 1395

 

http://www.leader.ir/fa




نتیجه تصویری برای عکس رهبری و هاشمی

***نسیم معرفت***

انا لله و انا الیه راجعون

سلام و درود خداوند بر ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت الله امام خامنه ای که با پیامِ تسلیتِ هوشمندانه و شفّاف و جامع و وحدت آفرین خود نسبت به درگذشت حضرت آیت الله حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی ،  توطئه های بدخواهان و معاندین و دشمنان انقلاب و نظام اسلامی را نقش برآب نمود .  رحلت یار و همرزم و همسنگر رهبری را به «مُعظّمُُ لَه» و ملت شریف ایران و علاقه مندان و بازماندگان و منسوبین آن مرحوم  تسلیت عرض می کنم  .
همه کسانی که دوستدار انقلاب و نظام و رهبری هستند باید رهنمود ها و فرامین و ارشادات رهبر معظم انقلاب را نَصبّ العَین خود قرار دهند و نسبت به توطئه ها و نقشه های شوم عناصر ضد انقلاب و دشمنان داخلی و خارجی که از هر فرصتی برای ضربه زدن به اسلام و انقلاب استفاده می کنند ، بیدار و آگاه باشند  .  امید است که همه افراد  و اشخاص و گروه ها و احزاب سیاسی و انقلابی تبعیّتِ محضِ عملی نسبت به فرامین و ارشادات مقام معظم رهبری داشته باشند و با رفتار و گفتار و نوشتار خود وحدت و همدلی را در جامعه تقویت و تحکیم نمایند و از هر کاری که سبب تَکدُّر و انشقاق  و تفرقه در بین مردم و موجب ناخرسندیِ رهبریِ عزیز  است شدیدا  پرهیز کنند .

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی



"9 دی" شکست کودتای مخملین و بی‌ثمر اشراف وابسته سیاسی
انجمن روزنامه‌نگاران مسلمان طی بیانیه‌ای اعلام کرد
"9 دی" شکست کودتای مخملین و بی‌ثمر اشراف وابسته سیاسی

خبرگزاری فارس: انجمن روزنامه‌نگاران مسلمان با صدور بیانیه‌ای "نهم دی" را شکست کودتای مخملین و بی‌ثمر اشراف وابسته سیاسی علیه ایران عنوان کرد.

**حماسه 9 دی

 


به گزارش خبرنگار جامعه فارس، انجمن روزنامه‌نگاران مسلمان در آستانه حماسه 9 دی با صدور بیانیه‌ای با بیان اینکه "حضور بیش از 4 میلیون دلداده به نظام و ولایت و ایران در تهران، خاطره 12بهمن 57 را زنده کرد"، اهالی رسانه را به تبیین پیام‌ها و دستاوردهای حماسه سترگ نهم دی فرا خواند.

در ادامه متن کامل این بیانیه آمده است:

«فتنه سال 88 بی‌تردید تقابل یک جناح سیاسی با جناح دیگر ـ در دایره نظام جمهوری اسلامی ـ یا غائله ای در چارچوب اختلاف میان نیروهای سیاسی باورمند به نظام دینی نبود.

فتنه 88 به روشنی برآمده از اراده دشمنان پنهان و آشکار و نیروهای برانداز داخلی و خارجی در مصاف با انقلاب و نظام و ملت بود؛ فتنه 88 نسخه اعطایی نظریه‌پردازان کودتای مخملین به پیاده‌نظام شان در داخل ایران به شمار می‌آید و رجوع به توصیه‌‌ها و دیدگاه‌های عناصری صهیونیست همچون "‌مایکل لدین"،"جین شارپ" و "‌جورج سورورس"، جملگی حکایت‌گر یک واقعیت بزرگ و غیر‌قابل کتمان است ، اینکه فتنه 88 نه پدیده‌ای اتفاقی که حاصل اتاق‌های فکر کانون‌های صهیونیستی بوده است.

وقایع پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری جنگ احزابی بود که کلیت نظام دینی و خاصه اصل مترقی‌ ولایت فقیه که شاکله جمهوری اسلامی را تشکیل می‌دهد، هدف گرفته بود؛ انتخابات با هر نتیجه دیگری رقم می‌خورد به بهانه‌ای دیگر، باز هم  سناریوی آتش در تهران عملیاتی می‌شد.
 
اما این بار نیز همچون همه مقاطع بعد از انقلاب اسلامی محاسبات دشمنان و فریب خوردگان‌، اشتباه بود و غائله‌آفرینی آنان که همراه با تجارب آشوب‌های تیر 78 بود، به شکستی مفتضحانه منجر شد.

آنان‌ تصور نمی‌کردند که با ‌وجود موج بحران‌سازی علیه نظام و کشور همچون اعمال تحریم و غبارآلوده کردن فضای سیاسی و اجتماعی  جامعه‌، مردم ایران در اندک مدتی سره را از ناسره بازشناسند و انقلاب بصیرت برپا دارند و ثابت کنند که با گذشت بیش از ربع قرن همچنان تا پای جان به انقلاب و نظام و میهن خود وفادارند و تبعیت از ولایت و حریم داری از این ستون خیمه‌گاه حاکمیت دینی را تکلیفی شرعی می‌دانند.

فتنه 88 سبب شد‌:

1- خواص، محک‌خورده و چهره منافقان افشا شود.

2- مردم هوشیار از پیش، صحنه سیاست داخلی و خارجی را رصد کنند.

3-  ضرورت تطبیق افراد با حق بیش از گذشته درک شود.

4- توطئه های نوین و پنهان دشمنان خارجی و داخلی آشکار گردد.

5- پالایشی اساسی در میان سیاسیون و تصمیم‌سازان علاقه‌مند به نظام و نفوذی‌ها صورت عینی گیرد و مرزبندی‌ها بین "خودی و غیر‌خودی‌" رنگی روشن پذیرد.

در بررسی دوران فتنه اما یک نقطه عطف سترگ به چشم می‌آید؛ فرازی که بی‌شک به دلیل پیام‌هایش برای همیشه در تقویم انقلاب و تاریخ ایران ثبت شده است: حماسه نهم دی‌!

مردم تهران ماه‌ها در برابر سران فتنه و اراذل و اوباش خویشتن‌داری کردند اما در روز عاشورای 88 دیدند که ضدانقلابیون نسبت به ساحت سرور آزادگان حضرت امام حسین(ع) گستاخی کردند، با شادی و هلهله جسارت کردند. به نفع اسرائیل شعار دادند. به عزاداران آل عصمت با دشنه و زنجیر حمله ور شدند.

چنین بود که مردم صبور ایران تحمل از کف دادند و در روز غرور‌آفرین نهم دی به خیابان‌ها آمدند؛ حضور بیش از 4 میلیون دلداده به نظام ، ولایت و ایران در تهران، خاطره 12بهمن 57 را زنده کرد. خاطره روزی که مردم به استقبال از مقتدای عاشقی خود شتافتند تا حکومت الله پا برجا بماند.

مردم آمدند تا بگویند بصیرند، تا بگویند سکوت منحوس خواص بی‌بصیرت را تحمل ندارند، آمدند تا بگویند ولایت‌، رکن انقلاب و استقلال و بالندگی ایران است. بگویند تا نفس دارند مدافع دستاوردهای انقلاب خمینی کبیرند. بگویند ملت زنده است و اجازه نمی‌دهند نفوذی‌ها و بیگانگان  با دین و ایران، سرنوشت جامعه دینی را به دست گیرند.

بگویند: انقلاب اسلامی مصادره نشدنی است‌. بگویند سیاست بازان را می‌شناسند و لاابالی‌گری‌های سیاست‌زدگان دلخوش به حمایت بیگانه را پس می‌زنند.

نهم دی، شکست کودتای مخملین و بی‌ثمر اشراف وابسته سیاسی علیه ایران ما بود.

نهم دی، انقلاب بصیرت بود و انوار بصیرت را به افق آینده منتشر کرد.
 
انجمن روزنامه‌نگاران مسلمان سالگرد حماسه نهم دی را به پیشگاه مقام معظم رهبری و ملت بصیر ایران تبریک می‌گوید و ضمن اعلام بیعت مجدد با مقام عظمای ولایت، اهالی رسانه را به تبیین پیام‌ها و دستاوردهای حماسه سترگ نهم دی فرا می‌خواند.»

http://hamaseh9day.blogfa.com/post-166.aspx




 

نتیجه تصویری برای خطبه 22 نهج البلاغه

ترجمه و شرح خطبه 22 نهج البلاغه

 

***نسیم معرفت***


أَلَا وَ إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ ذَمَرَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ لِیَعُودَ الْجَوْرُ إِلَى أَوْطَانِهِ وَ یَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلَى نِصَابِهِ وَ اللَّهِ مَا أَنْکَرُوا عَلَیَّ مُنْکَراً وَ لَا جَعَلُوا بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ نِصْفاً وَ إِنَّهُمْ لَیَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکُوهُ وَ دَماً هُمْ سَفَکُوهُ فَلَئِنْ کُنْتُ شَرِیکَهُمْ فِیهِ فَإِنَّ لَهُمْ لَنَصِیبَهُمْ مِنْهُ وَ لَئِنْ کَانُوا وَلُّوهُ دُونِی فَمَا التَّبِعَةُ إِلَّا عِنْدَهُمْ وَ إِنَّ أَعْظَمَ حُجَّتِهِمْ لَعَلَى أَنْفُسِهِمْ یَرْتَضِعُونَ أُمّاً قَدْ فَطَمَتْ وَ یُحْیُونَ بِدْعَةً قَدْ أُمِیتَتْ یَا خَیْبَةَ الدَّاعِی مَنْ دَعَا وَ إِلَامَ أُجِیبَ وَ إِنِّی لَرَاضٍ بِحُجَّةِ اللَّهِ عَلَیْهِمْ وَ عِلْمِهِ فِیهِمْ فَإِنْ أَبَوْا أَعْطَیْتُهُمْ حَدَّ السَّیْفِ وَ کَفَى بِهِ شَافِیاً مِنَ الْبَاطِلِ وَ نَاصِراً لِلْحَقِّ وَ مِنَ الْعَجَبِ بَعْثُهُمْ إِلَیَّ أَنْ أَبْرُزَ لِلطِّعَانِ وَ أَنْ أَصْبِرَ لِلْجِلَادِ هَبِلَتْهُمُ الْهَبُولُ لَقَدْ کُنْتُ وَ مَا أُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ وَ لَا أُرْهَبُ بِالضَّرْبِ وَ إِنِّی لَعَلَى یَقِینٍ مِنْ رَبِّی وَ غَیْرِ شُبْهَةٍ مِنْ دِینِی .

 

 از خطبه‏ هاى آن حضرت علیه السَّلام است (در توبیخ و سرزنش کسانى که کشتن عثمان را به آن حضرت نسبت دادند مانند طلحه و زبیر، و بطلان دعوى ایشان را ثابت میکند، پس از آن شجاعت و دلیرى خود را اظهار مى‏ فرماید:)

 (1) آگاه باشید شیطان گروه خود را بر انگیخته و سپاهش را گرد آورده تا جور و ستم به جاهاى خود باز گردد (فاسق ستم پیشه گیرد) و باطل به اصلش برگردد (جاهل نادرست گوید) (2) سوگند بخدا خوددارى نکردند از نسبت دادن بمن منکرى را (نسبت دروغ که بمن دادند کشتن عثمان و رضاى من بر قتل او مى‏باشد) و میان من و خودشان از روى عدل و انصاف سخن نگفتند (زیرا اگر بعدل و انصاف رفتار مى ‏کردند و بطلان دعوى ایشان واضح بود) (3) و (دعوى نادرست ایشان آنست که) حقّى را (از من) مى ‏طلبند که خودشان ترک کرده‏اند، (خونخواهى مى‏ نمایند از) خونى که خودشان ریخته ‏اند، پس اگر من در ریختن آن خون (کشتن عثمان) با ایشان شرکت کرده بوده‏ام آنها را هم بهره‏اى از آن بود (پس اینان نباید در صدد خونخواهى عثمان بر آیند، زیرا آنان نیز قاتل هستند، نه وارث تا بتوانند خون او را مطالبه نمایند) و اگر بدون من مباشر بوده‏اند، پس باز خواستى نیست مگر از ایشان، و بزرگترین حجّت و دلیلشان (بر نسبت دادن شرکت در قتل عثمان بمن) بر زیان خودشان است (زیرا خودشان در قتل او مباشرت داشته‏ اند، و من مى‏دانم ایشان در صدد خونخواهى عثمان نیستند، بلکه) (4) شیر مى‏خواهند از مادرى که از شیر دادن باز ایستاده و زنده مى‏خواهند بنمایند بدعتى را که مرده (توقّع دارند من هم مانند عثمان از مال فقراء و مسلمانان هر چه مى‏خواهند بایشان بدهم، و لیکن من چنان نخواهم نمود و بدعت او بر نمى‏گردد) (5) اى نومیدى که دعوت میکنى (مرا بجنگ یا به موافقت خویش میخوانى حاضر شو) دعوت کننده کیست و بچه چیز اجابت میشود (مقصود از این جمله بیان رذالت و پستى دعوت کننده آن حضرت است بجنگ که طلحه یا زبیر یا عائشه باشند) و من به حجّت خدا بر ایشان و علم او در باره اینان راضى هستم (بآنچه خداى متعال میان من و ایشان حکم کرده و حجّت بر آنها تمام ساخته رضاء مى‏دهم، و خداوند بفساد نیّت و ضلالت کارشان دانا است، و مراد از حجّت خدا فرمان او است به جنگیدن با یاغیان، چنانکه در قرآن کریم س 49 ى 9 مى ‏فرماید: وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِی‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ یعنى اگر دو طایفه از مؤمنین با یکدیگر کارزار کنند میان ایشان را صلح دهید و اگر یکى از این دو طایفه تعدّى و ستم کرد و بصلح راضى نگشت کار زار کنید با کسانیکه تعدّى کنند تا بحکم خدا بر گردند و امر و فرمان او را پیروى کنند، پس اگر براه حقّ باز گردیده جنگ را ترک نمایند میان ایشان را بالسّویّه اصلاح کنید، و عدالت داشته باشید که خدا عدالت کنندگان را دوست مى ‏دارد. خلاصه منظور حضرت آنست که من به فرمان خدا راضى هستم) پس اگر ایشان سرکشى نمایند (از راه حقّ پیروى نکنند) برندگى شمشیر را بآنها حواله میکنم (آنان را بقتل مى‏ رسانم) که ایشان را براى بهبودى از باطل (بیمارى جور و ستم) کفایت میکند و حقّ را یارى مى‏ نماید، (6) و شگفت است پیغام فرستادن ایشان بسوى من که براى نیزه زدن بیرون بیایم و براى شمشیر کشیدن شکیبا و بردبار باشم مادرشان به عزایشان بنشیند، هیچ وقت من بجنگ تهدید نمى‏ شدم و از ضرب شمشیر نمى ‏ترسیدم، و من بوجود پروردگار یقین داشته در دین خویش شکّ و شبهه‏ اى ندارم (تهدید و ترسیدن سزاوار کسى است که بخداى خود یقین نداشته در دینش شبهه دارد باین جهت از مرگ و کشته شدن مى ‏ترسد).

خطبه 22 از نهج البلاغه فیض الاسلام

************************************************

 

توجه :

یکی از عزیزان در یکی از گروه های مجازی ( گروه نهج البلاغه )  کلمه  «جَور» در عبارت ( ....لِیَعُودَ الْجَوْرُ إِلَى أَوْطَانِهِ...) را  از  «جار » به معنای همسایه گرفته و گفته است که  : 
یکی از بزرگترین اشتباهات مترجمین این است که «جور» را ستم و ظلم ترجمه می نمایند ؟!!

بنده که به درخواست خودم  موقّتا در آن گروه عضو شده بودم این معنا را قبول نکرده و متن زیر را  در آن گروه ارسال کرده بودم  . 

اینک  مطالب آن بزرگوار و بنده ذیلاََ ذکر می شود  :

 

واما مطلب آن بزرگوار :


پس شیطان تمام لشکر خود را جمع کرد.
حال برای چه؟
لیَعُودَ الْجَوْرُ إِلَى اءَوْطَانِهِ
یکی از بزرگترین اشتباهات مترجمین این است که «جَور» را ستم و ظلم ترجمه می نمایند.
در حالیکه جور بمعنای ستم و ظلم نیست
در شرح خُطَب پیشین عرض شد فهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ بمعنای کسی است که راهی در همسایگی راه خداوند تاسیس میکند؛ و مردم را از راه خدا منحرف میکند.
پس جائر و همچنین جَور؛ از  « جار بمعنای همسایه» مشتق شده اند.
بنابراین جَور در این جمله، یعنی تاسیس مکتب و سیستمی، در همسایگی دین الهی
بعبارتی این کلمه لطیف؛ نشان میدهد که مکتب خلفاء، اسلام نبود؛ بلکه مکتبی بوددر کنار و مجاورت اسلام.
در اینجا مشخص میشود که راه اندازان جنگ جمل( اعم از هسته مدیریت«معاویه» سواره نظام ها« طلحه، عایشه، زبیر، عبدالله بن زبیر، مروان و...) همچنین پیاده سواران آن( مردم بصره و بعض افراد فریب خورده) همگی بدنبال برگشتن حکومت عدل علوی به حکومت عثمانی بودند.
اما جمله بعد:
و یَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلَى نِصَابِهِ
این جمله هم نشان میدهد باطل برای آنکه باطل نامیده شود؛ باید به حد نصاب مشخصی برسد.
پس همانگونه که حزب، بمعنای مطابقت نعل به نعل تمام اعضای حزب نیست؛ در اینجا هم میگوییم: حکومت، یا حتی فردی برای اینکه باطل نامیده شود؛ نیاز دارد یک حد نصاب مشخصی را بگذراند.
بقول دانشگاهی ها، باید واحد های مشخصی را پاس نماید
لذا توجه داشته باشیم بمحض دیدن یک یا چند اشتباه؛ فرد خاطی را متهم به باطل بودن ننماییم.

***********************************

و اما مطلب ارسالی بنده  جهت توضیح مختصر درباره کلمه « جَور » در  متن  خطبه 22 نهج البلاغه :


سلام علیکم

به نظرم معنایی که از  کلمه ( اَلجَور  در خطبه 22) بیان نمودید  معنای مطابقی لفظ مذکور نمی باشد اگرچه به معنای لازمی شاید بلاشکال باشد. آنگونه که در چند لغتنامه معتبر به اجمال نگاه کردم از جمله لِسانُ العَرَب و تاجُ العَروس و مَقاییسُ اللُّغة و ...  کلمه جَور  را به معنای همسایه ذکر نمی کنند اگر چه کلمه جار از جیم و واو و راء می باشد. با توجه به اصطلاح تُعرَفُ الأَشیاءُ بِأَضدادِها ، جَور را نقیض عدل می دانند کما اینکه ظلم را در مقابل قِسط . (اَلجَور :نَقیضُ العَدل). به نظرم معنای اصلی جَور و ظلم ، عدول و انحراف و تجاوز و میل به انحراف است لکن در جَور همین معانی  همراه با قهر و جبر و غلبه  و تسلُّط است و در واقع بین ظلم و جور  نسبت عام و خاص مطلق است به این معنا که هر جوری  ظلم است و لاعکس .
در رابطه با کلام حضرت که فرمود : 
لِیَعُودَ الْجَوْرُ إِلَى أَوْطَانِهِ وَ یَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلَى نِصَابِهِ   معنایش آن است که شیطان (که در قالب معاویه با سواره نظام و پیاده نظامش تجسم و تجسد پیدا کرده ) حزب و گروه خود را برای مقابله با حق برانگیخته و سپاه و لشکر خویش را گرد آورده تا حاکمیت جَور و تجاوز و... را به جایگاه های خود برگرداند  و عبارت و جمله بعدش یعنی وَ یَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلَى نِصَابِهِ و همچنین شیرازه و اساس این خطبه  نیز قرینه بر این معنایی است که عرض کردم . در طول تاریخ بین حق و باطل تقابل بوده و بعدا نیز خواهد بود . اهل حق خواهان عدالت و قسط ( با عنایت به تفکیک معانی این دو لفظ  ) هستند و باطل در پی ظلم و جور (با تفکیک معانی این دو) .  باید توجه داشت حضرت می خواهد بفرماید که شیطان (معاویه و...) با همه قوا ونیرویش آمده است که ظلم و ستم و اجحاف و تجاوزگری را حاکمیت ببخشد و نهادینه نماید. در طول تاریخ  ظلم بوده اما در برخی اعصار جَور نیز بوده مثل دوره فَراعنَه که هم ظلم بوده وهم جَور . در عصر حضرت امیر  (عَلَیهِ السَّلامُ )   ، شیطان ( معاویه و ... )  عزمش را جزم کرده که حاکمیت جَور را برقرار نماید . نظام و حکومتی که در همه ابعاد آن  با قهر و غلبه و تسلُّط و تحقیر  در حق مردم و جامعه و دین ، ظلم و تجاوز کند ......


سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی
27آذر 1395 .

**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی




نتیجه تصویری برای آیه 60 سوره نور

***نسیم معرفت***


بسم الله الرحمن الرحیم

سؤال : منظور از (وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا ) در آیه 60 از نساء چیست ؟َ

وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ‏‏ .
و زنان از کار افتاده ای  که امیدی به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نیست که لباسهاى (رویین مثل چادر و روسری و مانند آن )  را بر زمین بگذارند ( واجب نیست که سر و گردن را در برابر نامحرم بپوشانند)  بشرط اینکه در برابر مردان اجنبی خود آرایی و زینت نکنند . و اگر خود را بپوشانند براى آنان بهتر است . و خداوند شنوا و داناست.

سوره نور در واقع سوره عفاف و حجاب و عفت و پاکدامنی می باشد و آیات 30 و 31 این سوره در باره لزوم و وجوب حفظِ عفت و پاکدامنیِ مردان و زنان است . اصطلاحِ حجاب اسلامی با مصالحی که در آن لحاظ شده اگرچه برای زنان بالغ  به عنوان یک واجب شرعی مقرر شده است ولی رعایت حجاب صرفا و منحصرا  برای زنان نیست بلکه مردان نیز در حدود خاصی مامور به حفظ پوشش و عفاف هستند. آیات  پوشش و سَتر و حجاب و عِفاف در سوره های نور و احزاب آمده است. باید توجه داشت که در آیات و روایات  کلمه و اصطلاح  حجاب اسلامی که درعصر ما رایج است ، نیامده است بلکه آن چیزی که در آیات و روایات و کلمات فقهاء دیده می شود اصطلاح و عنوان (سَتر یعنی پوشش) است ولی امروزه بجای کلمه ستر از کلمه حجاب استفاده می شود.

 علامه شهید مطهری در کتاب مساله حجاب در صفحه 64 می فرمایند :  [... در آیات مربوطه لُغتِ حجاب بکار نرفته است . آیاتی که در این باره هست چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب ، حدودِ پوشش و تماس های زن و مرد را ذکر کرده است بدون آنکه کلمه حجاب را به کار برده باشد. آیه ای که درآن کلمه حجاب بکار رفته است مربوط است به زنان پیغمبر اسلام 
(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلهِ وَسَلَّمَ)  .  .....  آیه ای که در آن کلمه حجاب بکار رفته آیه 53 از سوره احزاب است :


...وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجاب ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ ....  یعنی اگر از آنها (زنان پیامبر ص) متاع و کالای مورد نیازی مطالبه می کنید از پشت پرده ( وَراءِ حِجاب) بخواهید...

در اصطلاح تاریخ و حدیث اسلامی هرجا نام آیه حجاب امده است ... مقصود این آیه است که مربوط به زنان پیغمبر
(صَ) است  نه آیات سوره نور (آیات 31 و 32 و 60 نور)     یا  آیه سوره احزاب (آیه 55 و 59 احزاب)...


و اما در رابطه با سؤالی که در بالا  مطرح شد    :

در پاسخ به این سؤال  باید  به نکاتی ( نکات چهارگانه یا بیشتر) توجه شود :

1- کلمه قَواعِد  در این آیه به چه معنایی است ؟
2- کلمه نِکاح در آیه به چه معنی است؟
3- قیدِ (ِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا ) چه قیدی است؟
4- این آیه ، استثناء از چیست ؟!

واما در باره کلمه (قَواعِد)  :
مرحوم علامه در المیزان جلد 15 ذیل آیه شریفه 60 از سوره نساء می فرماید : 

 [ اَلقَواعِدُ جَمعُ قاعِدةِِ وَ هِیَ المَرأَةُ الَّتِی قَعَدَت عَنِ النِّکاحِ فَلا تَرجُوهُ لِعَدَمِ الرَّغبَةِ فِی مُباشَرَتِها لِکِبَرِها، فَقَولُهُ : اَللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً ،  وَصفُُ تَوضِیحِیُُّ، وَ قِیلَ : هِیَ الَّتِی یَئِسَت مِنَ الحَیضِ ، وَ الوَصفُ اِحتِرازِیُُّ . ]

قواعِد جمع قاعدة  است و آن زنی است که از نکاح و ازدواج ناتوان و  بازنشست و زمینگیر شده باشد و بواسطه پیری و مُسِنّ بودن  میل به نکاح و ازدواج  ندارد (یعنی از نظر سِنّی  و جسمی به حدی پیر و ناتوان شده که میل جنسی و تمایل به ازدواج  ندارد و دیگران هم میل جنسی به او ندارند)
به عبارت دیگر مراد از قواعد زنانی هستند که از نظر میل جنسی و  قوای جنسی و عشق و عاشقی جنسی و زایش و بچه آوردن و مانند آن ها بازنشست شده و از کار افتاده اند .
دربرخی روایات اسلامی از (اَلقَواعِد در آیه شریفه )به عنوان زنان مُسِنّه و سالخورده یاد شده است.
در برخی روایات نیز از (اَلقَواعِد در آیه شریفه ) به عنوان زنانی که قُعود از نکاح دارند یاد شده است یعنی زنانی که از ازدواج بازنشست شده اند.
جمعی از فقهاء و مفسِّرین (اَلقَواعِد در آیه مذکور) را به معنای پایان دوران قاعدگی (دوران یایسگی) می دانند که کسی رغبتِ ازدواج با آنها را ندارد.
توجه : معمولا دوران یایسگیِ زنان همراه با سالخوردگی و پیری و بی میلی جنسی و عدم تمایل به ازدواج و ... است .
 

واما معنای کلمه نِکاح :

راغب اصفهانی در کتاب مفرداتش می گوید که :  نکاح دراصل به معنای عقد است که بطور استعاره در جماع و آمیزش جنسی بکار می رود .  در مَجمَعُ البیان آمده است که نکاح لفظی است که بر عقد و جماع اطلاق می شود و به قولی اصل معنای نکاح همان جماع است که در اثر کثرت استعمال  در عقد نکاح  ، به معنای عقد نیز آمده است .
بطور خلاصه نکاح به طور مجاز یا حقیقت در معانی زیر استعمال شده است :


نکاح یعنی جماع-وطی-آمیزش- عقد -پیوند- ازدواج - التقاء -ضمیمه شدن- امتزاج - اختلاط ...

توجه : نِکاح  اگرچه  معنای اصلی آن  عقد و پیوند و ارتباط  و امتزاج است ولی معمولا و غالبا  کلمه نکاح با معنای میل جنسی همراه می باشد .
در آیه شریفه نیز نکاح به معنای ازدواج همراه با میل جنسی است که در زنان پیر و سالخورده  چنین میلی وجود ندارد.

واما در باره قید(ِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا ) :


مرحوم علامه طباطبایی در المیزان جلد 15 ذیل ایه 60 سوره نور می فرماید :
 عبارت و قید (وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا )  وصف و قید توضیحی برای (
الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ) است  و گفته شده که  این جمله قید احترازی است و در این صورت که قید احترازی باشد مراد از (اَلقَواعِد) زنانی است که از حیض یایسه شده اند .

واما اینکه آیه 60 از سوره نور استثناء از چیست ؟


در این رابطه باید گفت که براساس آیات پیشین از سوره نور  یعنی آیه 31 از نور و نیز  آیه 59 از سوره احزاب (با لحاظ روایات وارده )، رعایت پوشش و حجاب اسلامی برای بانوان و زنان  واجب شده و زنان موظف هستند که همه بدن خود را بجز گردی صورت و مچ دست بپوشانند لذا در آیه 60 سوره نور یک مورد را استثناء کرده و فرموده است که زنان پیر و سالخورده (
الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ )  که امیدی به ازدواج ندارند می توانند نزد نامحرم سر و گردن خود را نپوشانند البته به شرطی که خویش را خودآرایی و زینت ننمایند و اگر بپوشانند برای آنها بهتر است.

بعد از بیان نکات چهارگانه  عرض می کنم که  مراد از (
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا )  عبارت است از زنان سالخورده و   پیری که یایسه شده اند و میل جنسی و .... در آنها از بین رفته است .  یعنی زنان  مُسِنّ و پیر که یایسه هم  هستند پوشش سر و گردن بر آنها واجب نیست  و  معمولا دوران یایسگی همراه با پیری و سالخوردگی هم می باشد.
  و اما زنانی که یایسه شده اند ولی میل جنسی و ازدواج در آنها از بین نرفته و جمال ظاهری دارند و دیگران به آنها میل پیدا می کنند مشمول این آیه نیست و آنها باید حجاب اسلامی را بطور کامل رعایت کنند......

سیداصغرسعادت میرقدیم لاهیجی

یکشنبه

پنجم دی1395 .

**حضرت آیت الله سید اصغر سعادت میرقدیم لاهیجی



<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
.: Weblog Themes By Pichak :.



بازدید امروز: 68
بازدید دیروز: 38
کل بازدیدها: 245912

تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک

  • خرید رپورتاژ آگهی دائمی | خرید رپرتاژ آگهی
  •